دو کلمه حرف حساب

هوا تاریک بود گذاشتم برا صبح.

"دردم از یارست و درمان نیزهم

دل فدای او شد و جان نیز هم..."

.

تفسیر آقاگل:

از نظر این بنده نگارنده حافظ در هنگام سرودن این غزل به بیماری سخت دچار شده بوده و چنین تصور می نموده که درمانی نمی یابد و جانش را از دست می دهد!

و چون به نزد پزشک می شتابد پزشک در چهره او نظر کرده و گوید "برو به کار خود ای حافظ این چه فریاد است؟" سرطان که نیست خوب می شی!

خلاصه کلام حافظ از همان بیت اول تشخیص داده شما در آینده خانم دکتری خواهید بود. و در امر درمان بیماری ها قدم های بسیاری بر خواهید داشت!

باز بگید حافظ کم سواده! :دی

تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم"

و بیت آخر:

"صبح خیزی و سعادت طلبی چون حافظ

هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم"

تفسیر آقاگل:

از ظاهر غزل چنین بر میاد که حضرت حافظ از صبح خیزی شما خوشش اومده و داره تعریف میکنه از این حرکتتون که ساعت هفت و سی دقیقه کامنت گذاشتید و این یعنی حداقل ازساعت هفت صبح بیدار بودید. و بهتون این نوید رو می ده که با این حرکت به سعادت خواهید رسید و به اهداف والایتان دست پیدا می کنید. به شرطی که هر روز صبح زود از خواب بیدار شوید و تلاش کنید و صبر یشه کنید.

نه حافظ من حافظ خوبیه پرده دری نمیکنه!

تفسیر آقاگل:

به اعتقاد این بنده آقاگل حافظ به خوبی می دانسته که شما در خوانواده فردی خوش روی و خوش خنده به حساب آمده و خنده هایتان معروف است! حتی از نوع ملیح آن.

و در ادامه چنین می گوید که اگر می خواهید از غم و رنج دوران خلاصی یابید اطرافیانتان را دریابید که به کمک همسر ("آقا") حتی با "دستان خالی" کل جهان را می توانید گرفت.

در بیتی هم اشاره به پرگار می کند که به نظر می آید منظورش درس و دانشگاه و کنکور باشد! و می گوید فکر کنکور به یکباره شما را در بر گرفت و در ادامه چنین پاسخ می دهد به لطف خدا نتیجه خوبی حاصل خواهید شد که دیگران را به حسد وا می دارد که البته تلاش شما جلوی حسد ورزی آن ها را خواهد گرفت!!!

و این بیت:

"مرا در خانه SHe ای هست که کاندر سایه قدش

فراق ازسرو بستانی و شمشاد و چمن دارم"

"به رندی شهره شد حافظ میان همدمان لیکن

چه غم دارم که در عالم مترسک الممالک دارم!"

.

تفسیر آقاگل:

و چنانکه حافظ شناسان گفته اند این غزل در عهد پادشاه مترسک الممالک گفته شده است، و مشهور است وی پادشهی بودی که عاشق She نامی بود و این عشق چنان در زندگی وی جاری شده بودی که به هواداران او نیز عشق خود را نثار کردی و حتی کلاغان کوی معشوق را نیز عاشق بودی.

و گفته اند در عهد وی کار جمله مملکت عشق ورزیدن بودی و همه در صلح و صفا می زیستندی زیرا که پادشه آنان مترسک الممالک بودی.

"تمت"

.

دیگه کاری بود که از دستم بر میومد :))

گندم بانو خوش بحالت، اسمت چندین بار در اشعار حافظ تکرار شده.

اینقدر دلم می خواست حافظ با واژه آقاگل شعر داشت...

:دی

:)

نفر اول کس دیگه ای بود :دی

.

"خوشا شیراز و وضع بی مثالش

خداوندا نگه دار از زوالش"

.

تفسیر آقاگل

جناب حافظ شیرین سخن چنین تشخیص داده اند که شما از شیراز بسیار خوشتان آمده است! و همچنین می دانسته که شما تمامی محلات شیراز را می شناسید و چنین شده که اسامی تک تک محلات را آورده تا شما را امتحان کند!

چندین بیت هم مجهول هست در ابیات! که معمولا خود صاحب فال متوجه آن می شود! مانند دو بیت مانده به آخر

و آن گونه که از شعر بر می آید حافظ از شما خواسته سری به گلگشت و مصلا بزنید و احوالی از وی بگیرید!

:)))

چشماتون خوب میبینه.

:))

.

تفسیر آقاگل:

من تفسیری برا این شعر ندارم! فقط اینکه استاد شجریان عزیز این تصنیف رو اجرا کردند حتما گوشش کنید!

"دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس

نسیم روضه شیراز پیک راهت بس"

و این بیت:

"به هیچ ورد دگر نیست حاجت ای حافظ

دعای نیم شب و درس صبحگاهت بس"

اصلا کی میگه حافظ به حال فالگیرنده هاش آگاه نیس؟

چقدر قشنگ فهمید شما دانش آموزی!

و توصیه کرد که بری و بشینی درس بخونی!

عجب از این حافظ.

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور"

تفسیر آقاگل:

بعله! جناب حافظ جان اشاره دارند به اینکه این غم سربازی هم به زودی سر خواهد آمد و روزگار گلستان خواهد شد و میفرماید که غم این دوران رو نخور:دی

البته اگه میخواستم دخالت کنم در کار حافظ این غزل رو انتخاب می کردم:

"در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع

شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع!"

که اشاره داشته باشه به سربازی مشخصا

:))

فالتون با فال فاطمه.ح یکی در اومد!

.

البته فال های حافظ در آن واحد برای هر کسی ممکنه معانی متفاوتی داشته باشه

مثلا در مورد درس طبیعتا شما باید مدیریت بخونید:دی

ممنونگذار؟

پس با این حساب بنده هم خواهشگذارم:دی

نیت کنید.

"راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست

آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست"

و این مصرع:

"در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست"

تفسیر آقاگل:

جناب حضرت حافظ خوب دستتون رو خونده، اگرچه بر بنده نگارنده پوشیده است ولی هر کار خیری در میونه سریع اقدام کنیدحله.

یعنی فال از این بهتر نمیشد داشت.

خوش بحالتون

:)))

بله دیدم مترسک جان پست نوشته بودند ^___^

.

"ما به دین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم!"

تفسیر آقاگل:

و گفته اند چو بلاگفا به باد فنا رفتی و بلاگفاییان به بیان کوچیدندی جناب حافظ چنین سرود! که ما نه به خاطر بدست آوردن جاه و جلال بلکه بخاطر نابودی بلاگفا به بیان کوچیده و پناه آورده ایم.

در دیگر ابیات هم نکاتی است که نویسنده این سطور سکوت پیشه کرده و فهم و تفسیرش رابه خودتون واگذار می نمایم.

:)

دلم خواست خب.

...

همیشه به شیرازی ها و دانشجوهای شیراز حسادت کردم! دروغ چرا.

برنامه چیدم برا زمان بازنشستگی بیام شیراز!

کارم به کام است الحمد الله"

تفسیر آقاگل:

اصلا چی از این بهتر که حافظ بهت بگه کارت روبراه میشه؟

چه قدر امشب حافظ حالش خوبه ها. 

فال های خوب خوب میاره.

:))

فقط دست مارو بسته نمیشه تفسیرش کرد به طنز:دی

ها عامو چرا نگیریم :)

نیت کن.

یک حمد و سوره هم برای جناب حافظ بخون.

اگر تو را گذری بر مقام ما افتد"

تفسیر آقاگل:

فکر کنم این شعر هم زیاد نیازی به تفسیر نداره.

فقط اشاره کنم جناب همایون خان شجریان خوندن این غزل رو پیشنهاد میکنم بشنوید ^___^

.

"میفکن بر صف رندان نظری بهتراز این

بر در میکده می کن گذری بهتر از این"

.

تفسیر آقاگل:

به دلیل نزدیکی ایام انتخابات جناب حافظ اینبار پیامی اخلاقی را در شعر خود گنجانده و می فرماید نظری بهتر به کاندید ها بیفکنید و آنکه فکرش گره از کار جهان می گشاید را انتخاب کنید که خیر و صلاحتان در آن است!

:)

خواهش میکنم.

باب تازه ای در تفسیر شعر حافظ گشودیم اصلا:دی

قبول. درصدش رو هم 60-60 قسمت کنیم که بیشتر بشه.

نیت کنید وفاتحه ای نثار روح جاویدان حضرت حافظ کنید.

.

"اگر آن طایر قدسی ز درم باز آید

عمر بگذشته ز پیرانه سرم باز آید"

تفسیرآقاگل:

آنچنانچه حافظ شناسان گفته اند، حافظ در هین گفتن این غزل در بستر بیماری بوده و در بستر مرگ خوابیده بوده! و تنها امیدش به پرستاری بوده به اسم طایر(احتمالا طاهره بوده!) که از در وارد بشه و یک سرم به حافظ وصل کنه تا خوب بشه! (از اینجا میشه فهمید حافظ شخص ترسویی بوده و بخاطر یک سرماخوردگی ناچیز اینقدر آه و ناله راه انداخته!)

در کل غزل شاهد آه و ناله حافظ هستیم که منتظر طایر نامی است تا یاخودش بیاد یا خبرش! بلکه سلامت را به حضرت حافظ هدیه کنه!

تنها نکته مجهول در بیت دوم غزل است! که شاعر اشاره دارد به قطعی برق دولت!که ظاهرا چون پول برق را نداده اند برقشان قطع شده!

حافظا این بنده نگارنده رو ببخش بخاطر این تفاسیر! :دی

.

اگر بخوام تفسیر سالمی ازش داشته باشم، می فرماید ای صاحب فال بدان وآگاه باش که منتظر چیزی یا کسی هستی که چند وقتی هست که خبری از اون ندارید. و امیدوار باشید که به زودی خبری از او به شما خواهد رسید و به واسطه این خبر شما سلامتی خودتون رو باز میابید.

حافظ شناسان در مصرع اول بسیار شک دارند! و معتقدند که ان مصرع باید به این صورت باشد "میسپارم به تو از دست ننه اش!"

که نشان دهنده این است که حافظ درخواست طلاق داشته! ولی از آنجا که همه سعی دارند اشعار حافظ را بصورت عرفانی تفسیر کنند بعدها این بیت را به صورت بالا ثبت و ضبط کرده اند!

متأسفانه مطالعات این بنده نگارنده در همین حد بوده و نظری نمی توانم در این مورد صادر کنم!

سلام، چون توصیه کننده تون مترسک جان بوده براتون فال دو نونه میزنم!

تفسیر آقاگل:

اندر احوالات این فال باید بگویم گویی حافظ اسرار دارد به تمامی دو فهرست تکرار میکنم به تمامی دو فهرست رأی دهند ملت!

حال چرا به یکباره حافظ تریپ انتخاباتی برداشته الله و اعلم!

و البته معتقد است تکیه بر عهد و قول و قرار کاندیداهای مستقل نیز ندهید! زیرا که تو زرد از آب در  می آیند!

تفسیر آقاگل:

ظاهرا هرچه به روز جمعه و حماسه انتخابات نزدیک می شیم حال حافظ رو به وخامت میره!

آخه الآن؟ ماه رمضون؟

چی بگم والا!

"سبت سلمی بصدغیها فؤادی

و روحی کل یوم لی ینادی"

تفسیر آقاگل:

بعنوان یک بنده نگارنده اعلام میکنم از تفسیر آقاگلانه برای این فال عاجزم!

ان شالله میام بعد انتخابات برام فال بگیرید پس :))

ممنون از شما و حضورتون.

.

یک نیت قشنگ بکنید:

"زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

گر نکته دان عشقی بشنو تو این روایت"

.

و این بیت:

"بی مزد بود و منت هرخدمتی که کردم

یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت"

تفسیر آقاگل:

دیشب خواب بودم حافظ برای یک لحظه اومد به خوابم و گفت این فال رو برای "دائی جان" بخون!

گفتم یا حافظا چه شده؟

گفت از اونجایی که ایشون هربار در مترو فال میگیره! و فالگیرهای مترو به اسم من کاسبی می کنند! و پول فال رو بر میدارند برای خودشون! و چیزی گیر من حافظ نمیاد!!!

اگر دقت کنی در بیت دوم همین نکته رو داره متذکر میشه جناب حافظ که هر فالی که میگیره بی مزد و منته واگر کسی به اسم حافظ کار کاسبی برا خودش راه انداخته به این بنده خدا ربطی نداره:دی

.

اغلب شیرین ها دختر بودن.

فال شماست دیگه

:)

به غیراز اون تفسیر و خارج از شوخی و مزاح این غزل حافظ از غزل های خوب و دلنشینش هست.

و برخی حافظ شناسان معتقدند که این غزل در رثای امام حسین و ماجرای کربلا گفته شده است.

بخاطر این ابیات

"گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت"

 یا این بیت :

"سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایات"

و دیگر ابیات هم مضمون نزدیکی دارند.

در دیگر غزل های حافظ هم میشه اینجور ابیات رو دید.

مثلا در وصف حضرت عباس میفرماید: "شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان..."

.

بازم به روحشفاتحه بده.

اون بنده خدا تقصیر نداره مفسرش مفسر نبوده :دی

سلام.

چشم.

نیت کنید:

به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم

بیا بگو که ز عشقت چه طرف بربستم

اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد

به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم

چو ذره گر چه حقیرم ببین به دولت عشق

که در هوای رخت چون به مهر پیوستم

بیار باده که عمریست تا من از سر امن

به کنج عافیت از بهر عیش ننشستم

اگر ز مردم هشیاری ای نصیحتگو

سخن به خاک میفکن چرا که من مستم

چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوست

که خدمتی به سزا برنیامد از دستم

بسوخت حافظ و آن یار دلنواز نگفت

که مرهمی بفرستم که خاطرش خستم

 

چون شمایید. چشم.

.

تفسیرش رو هم راستش تفسیرهایی که این سایت ها و کتاب ها میذارن رو نمیپسندم. حتما خودتون با توجه به نیت بهتر متوجه منظور حافظ میشین :)

چشم.

فقط تفسیر نداره، خودتون باید زحمت تفسیرش رو بکشید.

منتها تفسیرش با خودتونه:دی

بفرمایید:

آره مال خیلی وقت پیشه. 

هر وقت وقتم و ذهنم آزاد باشه میام باز فال میگیرم برا همه. با تفسیر. :دی

شاید مثلا عید امسال.

خود را کوچک نشمار. تو فرد بسیار بزرگ و کاردانی در جامعه خواهی شد. در همه حال رو به سوی خدا بیاور که در عین ناامیدی فقط اوست که به تو امید می بخشد. بشارتی به تو می دهند که دل ویران تو را تبدیل به عمارت می کند وقت مناسبی پیش آمده تا از یک معامله سود کلانی ببری.

ولی کلا بستگی به نیت میشه چیزهای متفاوتی از شعر برداشت کرد. اینه که تفسیرهای دیوان هارو قبول ندارم :) اینجوری بخوای حساب کنی چون دیوان حافظ کلا 500تا غزل داره و ایران 80میلیون نفر جمعیت طبق اصل لانه کبوتری سرنوشت هر 200هزارنفر یکسانه:دی

بله بفرمایید :)