ایستاده بودم تو صف عابر بانک.( تاحالا به ترکیب این کلمه دقت کردید؟ بانکی برای عابران! انگار بانک سر کوچه رو با ماشین میشه رفت داخل!)

ظاهرا یک جوان و یک پیرمرد میانسال منتظر بودند تا از حلقوم عابر بانک بخت برگشته یارانه بخت برگشته را بکشند بیرون! 

جوان که کارش را انجام داد مردد ماندم و رو به پیرمرد گفتم: "بفرمایید"

فرمودند: "ممنون! میل ندارم!"

و رفت.