- آقاگل
- سه شنبه ۲۶ مرداد ۹۵
- ۱۸ نظر
و گفته اند شیخنا در خواب بودی و در عوالم رویا مستغرق بودی که "جوانکی خوش بر و بو" در خواب بر وی ظاهر همیگشت. شیخ چون چهره جوانک بدید از تعجب چشمانش گرد شد و شاخ هایش از پیشانی بیرون همی زد. زیرا چهره جوان چهره عادی نبودی و بسیار شبیه طعام بودی تا جوان!
باری، "جوانک طعام رخسار خوش بر و بو" چو شیخنا را بدید به پیش شیخ آمد و این شعر بخواند که: "یا شیخنا در زندگی خام بدم، پخته شدم، سوختم!" و چون این خواند اندک زمانی بعد به مثال کربن فعال شده ای( اگر ندانستید کربن فعال چیست سرچ کنید!- توضیح از بنده نگارنده بی حواس) سیه شد و در دم فرو ریخت! و بوی ناخوشایندی از خویش برجای همی گذاشت!
شیخنا که از شدت ترس مانده بود که چه کند، بهترین کار را خروج از عوالم رویا دانست و در دم از خواب برخاست! و چون بیدار همی گشت و ویندوزک عقلکش بالا آمد بدید که همچنان آن بوی نامطبوع کابوس وار به گوش همی رسد! پس جستی زد و به مطبخ همی شتافت! و دانست که آن "جوانک خوش بر و برو" همان غذای چاشت بودی که مادر پخته بودی و رفته بودی و به این امید بودی که شیخنا در خانه است و حواسش جمع باشد! و دانست که تعبیر آن شعر و آن کربن فعال هم همان سوختن غذا بودی! که به فنا رفتی و با رفتنش شیخنا را نیز به فنا بداد!
لوکیشن آشپزخانه
هشتک: بدبخت شدیم
هشتک به خاک سیاه نشستیم
هشتک هیچی دیگه!
خوابیده ام و کافکا طور به او خیره شده ام! خودم را عنکبوتی می بینم که در تارهای این سیستم آموزشی اسیر شده! خدارا چه دیدید شاید روزی عنکبوتی در تار خود گیر افتاد!
س.ن:
من و جناب(شایدهم سرکار خانم) عنکبوت و مقاله جات همین الآن یهویی!
ساعت چهار صبح بامداد چهارشنبه بیست مرداد نود و پنج!
این هم عنکبوت جان از یک زوایه دیگر
اندازه یک کف دست بود! و تا برق رو روشن کردم نفهمیدم کجا رفت!
یک اصل هست که میگه : اگه قراره تو چالشی گیر کنی اگه سر شاخه باشی بهتره! چون دستت بازتره! خلاصه که وقتی دیدم مترسک جان به مهمونی فرهنگی هولدن دعوتم کردند طبق همین اصل گفتم تا تنور داغه نون رو بچسبونم:دی
دال مثل دکتر:
دکترم گفت روزی یک لیوان آب هویج و عرق کاسنی برای خوب شدن معده دردهام بخورم. من هم هر روز یک لیوان تپل آب هویج و عرق کاسنی میخورم. فقط جا کاسنی بستنی میریزم. الان چند وقته دیگه از معده درد خبری نیست!
واقعا دکتر خوبی رفتم. دمش گرم.
.
کاف مثل کودتا:
کودتاطور قالب وبلاگ رو سرنگون کرده و به اصل خویش بازگشتیم!
البته از دور اشاره کردن گویا کودتا نافرجام بود!
فعلا کشور دو کلمه حرف حساب توسط دولت موقت اداره میشه تا بعد یک فکری به حال این قالب بنده خدا بکنم:دی
شنیدید دانشمندها میگن کودک درون و خر درون و گاو درون و از این دست؟
طبق تحقیقات بنده نگارنده هر فرد ایرانی از یک مهندس درون و یک پزشک درون نیز بهره می برد!
+بعدنوشت: یکی هم خصوصی کامنت گذاشته آدم ها آقاگل درون هم دارند؟! :/
اینقدر وضع این روزهای هوا خراب است که همان تک نفس هایی که میآمد و می رفت و بیشتر ممد حیات بود تا مفرح ذات نیز به شماره افتاده!
به این فکر می کردم وقتی هوای شهر ما اینچنین است بدا به حال این روزهای شهر اهواز و غرب کشور!
اهوازی که همین چند سال قبل به عنوان آلوده ترین شهر جهان معرفی شد. و البته این نه به خاطر گرد و خاک و هجوم ریزگردها که به دلیل آلودگی های زیست محیطی صنایع پایین دستی اش بود. و حالا هم که این بلای طبیعی(البته غیرطبیعی!) باز افتاده است به جان هوای اهواز و مناطق جنوب و غرب کشور.
راستش این روزها فقط به این شعر از سهراب فکر میکنم و می بینم پر بیراه هم نگفته است:"جای مردان سیاست بنشانید درخت، تا هوا تازه شود..." حداقلش این است که با وجود درختان هم هوای پاک تری میداشتیم و هم اینکه درختان حقوق های 200 میلیونی لازم ندارند!