آغاز دفتر سوم؛ هشت بهمن95


1

ترک دل و جان کردم تا بی دل و جان گردم 

یک دل چه محل دارد؟ صد دلکده بایستی...

مولوی جان


2

تو هم دیوانه‌ی گنجشک‌ها باش

پری بر شانه‌ی گنجشک‌ها باش

زمستان فصل ویرانی‌ست، ای برف! 

به فکر لانه‌ی گنجشک‌ها باش


"سید حبیب نظاری"


3

حال من حال و روز خوبی نیست 

خسته‌ام، خسته، او نمی‌فهمد

این طبیعی ست ببر زخمی را 

ببر روی پتو نمی‌فهمد...!

"رویا ابراهیمی"


4

از درد سخن گفتن و

از درد شنیدن؛

با مردم بى درد،

ندانى که چه دردى ست. . .

"مهرداد اوستا"


5

من کشیدم از همه، سیگار می‌خواهم چه کار؟

دل بریدم از شماها یار می‌خواهم چه کار؟


من بم‌ام، بر خویش ویرانم ببین ای زندگی

دست بردار از سرم، آوار می‌خواهم چه کار؟

"علی نجاتی"


6

صبح است و شعر حافظ و سعدی فراهم است 

برخیز و چند بیت بخوان با صدای ریز

 

برخیز! صبح سرد زمستان رسیده است

گرمای بیت بیت غزل‌ها تویی عزیز...

"لا ادری همایونی"

(سرعت نت کم بود نشد سرچ کنم و ببینم از کیه!)



7

در پیچ و خم این جدل‌آباد هوس

عمری به تلاش سوخت اندیشه نفس


پیدا نشد آخر چو بساط شطرنج

یک خانه که با هم بنشینند دو کس

"بیدل"


8

در ساحت آرزوی سرخورده‌ی ما

امروز شمایید و دل مرده‌ی ما


دوران گذار است، مگر نه؟ باشد

این پای شماست، این هم از گرده‌ی ما

"امید مهدی نژاد"


9

هم رود خراب و مست راه افتاده

هم کوه عصا به دست راه افتاده


یک لحظه گذشتی از کنار دنیا

دنبال تو هر چه هست راه افتاده

جلیل صفربیگی


10

ای آفتاب ِحُسن!‏ برون آ دَمی زِ اَبر

کآن چهره ی مُشعشع ِ تابانم آرزوست...

"مولوی جانان"

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج


11

هر کس که دیدم از رفیق و یار، می‌لنگد

از بس که خورده از در و دیوار، می‌لنگد


حتی برادر از برادر زخم‌ها دارد

یک جای این دنیای لاکردار می‌لنگد...

"علی نجاتی"


12

ما را فراق نه، که امید وصال کُشت

آری خیال روی تو، 

آری! خیال کُشت...

"علی نجاتی"


13

انگار همیشه جای یک تن خالی‌ست

این بار کسی نیست نه! اصلا خالی‌ست


یک نیمکتِ نشَسته دارم در خود

جای دو نفر همیشه در من خالی‌ست

"جلیل صفربیگی"


14

ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق

برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این؟!

"حافظ"


15

از شروع این جهان، مرد از پی زن می دوید

از پی مردان دویدن را زلیخا باب کرد!

"شروین سلیمانی"

(شعرش رو کامل سرچ کنید بخونید! خیلی خوبه)


16

در شهر عشق رسم وفا نیست، بگذریم

یارای گفتن گله‌ها نیست، بگذریم


دردیست در دلم که دوایش نگاه توست

دردا که درد هست و دوا نیست، بگذریم


گفتی رقیب با من تنها مگر کجاست؟

گفتم رقیب با تو کجا نیست؟ بگذریم.


ابری که می‌گذشت به آهنگ گریه گفت:

دنیا مکان «ماندن» ما نیست، «بگذریم»


هرچند دشمنم شده‌ای دوست دارمت

بر دوستان گلایه روا نیست، بگذریم

"سجاد سامانی"

(اینقدر خوب بود دلم نیومد تک بیت انتخاب کنم!)


17

پیرانه سر هوای جوانی است در سرم...

"حافظ"

(فال زدم!)


18

نرگس از چشم تو دم زد بر دهانش زد صبا...

درد دندان دارد اکنون می خورد آب از قلم!

"لاادری همایونی"

(به این میگیم سبک هندی، تشبیهات بی شمار و لطیف، شاعر سوراخ بودن ساقه نرگس رو از این جهت میدونه که از چشم معشوق دم زده و باد صبا هم برا همین با مشت کوبیده تو دهنش! الآن دندونش درد میکنه باید با نی آب بخوره)


19

بخیه کفشم اگر دندان نما شد عیب نیست

 خنده می آرد مرا بر هرزه گردی های من!

"لاادری همایونی"

(یک مثال دیگه از سبک هندی، خودتون ببینید شاعر پاره شدن کفشش رو چطوری تفسیر کرده)


20

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا...

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج


21

سودا به سرم همچو پلنگ اندر کوه

غم بر سر غم به سان سنگ اندر کوه

دور از وطن خویش و به غربت مانده

چون شیر به دریا و نهنگ اندر کوه!

"ابوسعید ابوالخیر"


22

دهخدا     تجربه        عشق      ندارد      ورنه

معنی "مرگ"و "جدایی" به یقین هردو یکیست

    "کاظم بهمنی"


23

وزارت دفاع جلوی دشمن را گرفت

وزارت نیرو جلوی خشکسالی را

صدا و سیما هم فعلا با دروغ درگیر است

خدایا خداوندا

وصیت داریوش ماریوش را ولش!

مرا از آزادی بیان دیگران

محافظت بفرما...


"اکبر اکسیر"

(گزیده شعر فَرا نو از اکبر اکسیر)


24

هر کس که میِ عشق به جامش کردند

از دردی درد تلخ کامش کردند


گویا همه غم‌های جهان در یک جا

جمع آمده بود، عشق نامش کردند!

"هلالی جغتایی "


25

باران باران دوباره باران باران

باران باران ستاره‌باران باران

ای کاش تمام شعرها، حرف تو بود:

باران باران بهار باران باران

"قیصر شعر ایران"

(باران‌های این چند روز کم کم بوی بهار میده)


26

تو هم در آینه حیرانِ حُسنِ خویشتنی 

زمانه‌ای ست که هرکس به خود گرفتار است!

"آصفی هروی"


27

کدام مرد به دردِ عشق دچار بود و دمی آسود؟

حرام باد شبی بی تو اگر به خواب سحر کردم 

"سجاد رشیدی پور"


28

میان جمع رفیقان همیشه حرف تو بوده

تو هر زمان که بیایى حلال زاده حسابى!

"سید سعید صاحب علم"


29

انگار گل سفید مریم گم شد

یا خاتم بی‌بدیل خاتم گم شد


یک فاطمه(س) بود و یک علی(ع)،  فاطمه(س) رفت

یک مصرعِ شاه‌بیت عالم گم شد

"بیژن ارژن"

(به مناسبت ایام فاطمیه بود...)


30

عشق رسوایی محض است که حاشا نشود

عاشقی با اگر و شاید و اما نشود...

...بین زوار که باشم به تو نزدیک ترم

قطره هیچ است اگر وصل به دریا نشود

(این غزل رو خیلی دوست دارم. خیلی...)


هفته آخر بهمن


31

بحمدالله که بازم دیدنِ رویت میسر شد

ز خورشیدِ جمالت دیده‌ی بختم منور شد

(بیت منسوب به حافظ، که گفته میشه در دیوان حافظی که به تازگی در کلکته کشف شده موجود هست و ممکنه به زودی رسما وارد دیوان حافظ بشه!)

32
زیر باران 
و غمی بر سینه...
و جانی که نیست! 
وصف حالم اینچنین گویم که دلتنگی خر است😁
لاادری همایونی!

33
راحت بخواب ای شهر! آن دیوانه مرده است
در پیله ابریشمش پروانه مرده است

در تُنگ، دیگر شور دریا غوطه‌ ور نیست
آن ماهی دلتنگ، خوشبختانه مرده است

فاضل نظری

34
که بی قرار  توام مثل گاو مشت حسن
به من اجازه بده شهر را طویله کنم
خودت که میدانی، مثل کرم آرامم
ولی خدا نکند موقعی که پیله کنم...

 مرتضی عابدپور لنگرودی

35
همسایه ی رودیم،سرابیم هنوز
بی بهره از آن چشمه ی نابیم هنوز
دنیا شده خوابگاه و ما در دنیا
خوابیم که خوابیم که خوابیم هنوز...

صادق ایزانلو

36
من نخل شدم ، قرار شد خم نشوم
جز با تو و خنده هات ، همدم نشوم
یک سیب دگر بچین و حوایی کن
نامردم اگر ، دوباره آدم نشوم ...!

حامد عسکری

37
زمستان است، اما من قرار دیگری دارم
که قدری دورتر از خود بهار دیگری دارم

نمی‌افتم به پای هر بتی و هر پری‌رویی
جدا از مردمان پروردگار دیگری دارم 

جواد شیخ الاسلامی

38
حال من حال اسیری است که هنگام فرار....
یادش آمد که کسی منتظرش نیست، نرفت!
لاادری همایونی

39
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت

ما بی‌خبر شدیم که دیدیم حسن او
او خود ز حال بی‌خبر ما خبر نداشت

ما را به چشم کرد که تا صید او شدیم
زان پس به چشم رحمت بر ما نظر نداشت

خاقانی

40
در تب اندوه ما جوشاند ی شبنم بس است
بستر نرگس بیندازید... بیماریم ما

زنده یاد احمد عزیزی
(خدایش رحمت کناد...)

آخذین تغییر یک هفته مانده به پایان اسفندماه...

41
ابر میبارد و من می‌شوم از یار جدا 
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا
ابر و باران و من و یار ستاده به وداع 
من جدا گریه کنان ابر جدا یار جدا...

امیر خسرو دهلوی
همایون شجریان
آلبوم رگ خواب
قطعه ابر میبارد

(اینقدر که این قطعه رو گوش دادم چند وقت)

42
مثل باران بهاری که نمی‌گوید کی!

بی خبر در بزن و
سر زده از راه برس...

قبل از اینکه عید و بهار از راه برسه و این بیت طبق هر سال بشه نقل و نبات فضای مجازی! بذارید بگم که این شعر نه از #مرحوم_حسین_منزوی است! نه از #سعدی_علیه_رحمه!
شعر فوق از #آرش_مهدی_پور است.

43
حال شاهی بی پسر دارم که شب ها پشت کاخ
رازهای سلطنت را می­نویسد روی خاک

سید سعید صاحب علم

44
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ‌های سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می‌رسد اینک بهار

بهاریه-فریدون مشیری

45
در اتوبان سلوک،
شاعری هروله‌ای کرد و گذشت،
تاجری چپ شد و مرد،
عارفی پنچری روح گرفت...!

سید حسن حسینی

46
خبر دهید دوسه شاخه تبر شده را
که این درخت پر از زخم خم نخواهد شد!

محمد مهدی سیار

47
مثل اسفندی که سی روزست و استثنا شده
گاه گاهی میکنی یاد من؛ از آنی که نیست ...

علی یزدانی

48
تا کی ورق ورق کنم این سر رسید را؟
چون کودکی رسیدن سال جدید را

با دست زیر چانه تو را آه می کشم
چون غنچه ای که آخر اسفند عید را

علیرضا بدیع

49
هر چند مضحک است و پر از خنده های تلخ
بر ما هر آنچه لایقمان هست می رود

زنده یاد افشین یداللهی

50
آسمان غرق خیال است کجایی آقا؟
آخرین جمعۀ سال است کجایی آقا؟
یک نفر عاشق اگر بود زمین می‌فهمید
عاشقی بی تو محال است کجایی آقا؟

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

51
خلق دلسنگ‌‌اند و من آیینه با خود می‌برم
بشکنیدم دوستان دشنامِ پنهانی بس است...

فاضل نظری

52
توبه‌ات از روزهایم عشقبازی را گرفت
آه از آن زاهد که استغفار یادت داده‌است

سجاد سامانی

53
شادم از اهل جهان، کز اثر صحبتشان
به جهانی ندهم گوشه تنهایی را...

طالب اصفهانی

54
رقیب گفت که: «افتاده ام، مرا بردار»
دعاش کردم و گفتم: «خدات بردارد!»

فرصت شیرازی
(شعرا این شکلی دعا می‌کنند! به این گفته میشه دعای رندانه)

55
بس که در جان فکار و چشم بیدارم تویی
هر که از دور می‌شود پیدا باز پندارم تویی!

جامی

(شعر قبلی رو که نوشتم یاد این بیت از جامی افتادم، میگن وقتی جامی این بیت رو می‌خوند یکی از بدخواهانش گفت حالا اومدیم و یک خری از دور پیدا شد! جامی هم بی‌معطلی بهش گفت:"باز پندارم تویی!" 
خلاصه که با شاعر جماعت نمی‌شه شوخی کرد.)

56
آتش عشق تو در جان خوشتر است
جان ز عشقت آتش‌افشان خوشتر است...

...درد عشق تو که جان می‌سوزدم
گر همه زهر است از جان خوشتر است

عطار نیشابوری

(به مناسبت روز جهانی عطار، پنج بیت بعد رو اختصاص میدم به شیخنا عطار)

57
جانا دلم ببردی در قعر جان نشستی
من بر کنار رفتم تو در میان نشستی
گر جان ز من ربودی الحمدلله ای جان
چون تو بجای جانم بر جای جان نشستی

عطار نیشابوری

58
گفت: «به صحرا شدم؛ عشق باریده بود و زمین تر شده. چنان که پای به برف فرو شود، به عشق فرو می شد.»
تذکرة الأولیاء- ذکر بایزید بسطامی

عطار نیشابوری

(مگه میشه از عطار یادی کرد و از تذکرة الأولیاء حرفی به میان نیاورد؟ حتی اگر تک بیت نباشد. حتی اگر شعر نباشد. شیرین که هست؟ مگر شعر چیزی به جز شیرینی است؟)

59

و گفت: «برادر بى عیب مجویید که نیابید و بى‌ برادر بمانید.»


تذکرة الأولیاء، ذکر ابن محمّد، جعفر الصادق

عطار نیشابوری

60
عشق آمد و آتشی ز دل بر زد
تا دل ز گزاف لاف دلبر زد

آسوده بدم نشسته در کنجی 
آمد غم عشق و حلقه بر در زد...

عطار نیشابوری

(شعر آخر رو از آلبوم عشق آمد استاد اصغر وفایی آوردم. حتماً بشنویدش. فوق العاده است.)

+ به روز رسانی پس از یک وقفه طولانی، 25فروردین




61
تا خرمنت نسوزد احوال ما ندانی...

سعدی جان

62
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی

سعدی جان

63
تو را سریست که با ما فرو نمی‌آید
مرا دلی که صبوری از او نمی‌آید...

سعدی جان
(با نوای استاد شجریان جان بشنوید.)

64
تو را ببینم و خواهم که خاک پای تو باشم 
مرا ببینی و چون باد بگذری که ندیدم!

سعدی جان

65
صبح می‌بوسم تو را، شب توبه می‌گیرد مرا
صبح مشتاقم ولی شب، حال استغفار نیست! 

سعدی جان

66
مردم همه خواب و من از فکر تو مست...

سعدی جان

(ساعت یک و سی دقیقه بامداد.)

67
به تیغ می‌زد و می‌رفت و باز می‌نگریست:

که «ترک عشق نگفتی. 
سزای خود دیدی!»

سعدی جان

68
دریغا که بی ما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار

بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت
برآید که ما خاک باشیم و خشت

سعدی جان
(بوستان، باب نهم در بیان توبه و‌ راه صواب)

69
تو را ببینم و خواهم که خاک پای تو باشم 
مرا ببینی و چون باد بگذری که ندیدم!

سعدی جان

70
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد...
سعدی جان

+ روز اول اردیبهشت، روز بزرگداشت شیخ اجل


71
شهر آئینه دار می شود با یک گل
پروانه تبار می شود با یک گل
گفتند نمی شود ولی می بینیم
یک روز بهار می شود با یک گل....

هادی فردوسی

72
ظهورکن! که به تنگ آمدیم از تزویر...
ز دستِ منتظرانت خلاص کن مارا!

حسین جنتی

73
از دست غیبت تو شکایت نمی­‌کنم
تا نیست غیبتی، نبوَد لذت حضور

حافظ

74
اشتیاق تو مرا سوخت...
کجایی؟
 باز آ!

وحشی بافقی

75

باز آی
که در دیده 
بماندست خیالت...

سعدی

76
هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست
ببار، ابر بهاری، ببار، کافی نیست

خودت بخواه که این انتظار سر برسد...
دعای این همه چشم انتظار کافی نیست!

فاضل نظری

77
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست، دوست‌تر از جان ماست...

سعدی

78
ای آفتاب ِحُسن!‏ برون آ دَمی زِ اَبر
کآن چهره‌ی مُشعشع ِ تابانم آرزوست...

مولوی

79
ما را ز تو غیر از تو تمنایی نیست
از دوست به جز دوست نمی‌باید خواست

رهی معیری

80
در هیچ پرده نیست نباشد نوای تو
عالم پر است از تو و خالی است جای تو...
صائب تبریزی

در شب ولادت امام بر پا دارنده عدل و داد، حضرت بقیة الله الاعظم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

81
نی صدرِ وصل خواهم و نی پیشگاهِ قرب
همراهیِ تو یک - دو - سه گامی مرا بس است

وحشی بافقی

82
از تو همین تواضعِ عامی مرا بس است
در هفته‌ای، جوابِ سلامی مرا بس است!

وحشی بافقی

83
گفتم: "نشین به منظر چشمم" به خنده گفت:
"در رهگذار سیل، که بنیاد خانه کرد؟!"

رفعت سمنانی

84
هشدار! 
آب‌های جهان بوی نفت می‌دهند. 
نفت بوی دلار
دلار بوی خون 
خون بوی ایدز 
ایدز، بوی حقارت آدم‌های یکبار مصرف! 
بچه ها، تو را به خدا مواظب باشید
 بنی آدم اعضای 
خود می‌فروشد !

اکبر اکسیر

(کمی هم شعر طنز)
85
حلاج از سربازی به سرداری رسید
من هنوز
در مطب‌های بالای شهر
دنبال معافیت پزشکی هستم!

اکبر اکسیر

86
از آمدن و رفتن ما سودی کو
وز بافته وجود ما پودی کو
در بستر چرخ جان چندین پاکان
می‌سوزد خاک می‌شود دودی کو

خیام
(در هفته‌ای که گذشت روز بزرگداشت خیام نیز بود.)

87
تو با دلم چه کرده‌ای که ناله‌های کوچکش
چنان که می‌نویسمش، چهارپاره می‌شود...

لاادری همایونی
(مگه میشه یک هفته از آقای لاادری همایونی شعر نداشته باشیم؟ من که عاشقش هستم!)

88
ما گنهکاریم، آری، جُرم ما هم عاشقی است
آری اما آنکه آدم هست و عاشق نیست، کیست؟

قیصر امین‌پور

89
تسبیح هم کلافه از این استخاره هاست!
دعوای عقل و عشق چه بالا گرفته است...

علی‌ سلطانی‌وش

90
#یا_صاحب_الزمان

دل من رأی تو دارد، سر سودای تو دارد...

آخرین تغییر، شب انتخابات!


91
ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش
تو قافِ قرارِ من و من عینِ عبورم...!

قیصر شعر ایران

92
عشق، قابیلی است. قابیلی که سرگردان هنوز
کُشته خود را نمی‌داند کجا پنهان کند...

نجمه زارع

93
گفتم: "نشین به منظر چشمم" به خنده گفت:
"در رهگذار سیل، که بنیاد خانه کرد؟!"

رفعت سمنانی

94
دوشت به خواب دیدم و گفتم که آمدی؟
ای خوش ترین خوش آمده، بار دگر بیا!

هوشنگ ابتهاج

95
اگر وفا به تو نسپرده ام مرنج از من
از اینکه عمر منی، اعتبار نیست تورا

مخلص کاشانی

96
بازآ، که در فراق تو، چشم ِامیدوار
چون گوش ِروزه دار، بر الله اکبر است

سعدی جان
(چندتا تک بیت ماه رمضونی که عجیب حال دلم رو خوب می‌کنه)


97
اگرچه روزه ی خورشید، شود با لمسِ شب افطار
من از افطارِچشمِ تو، سحر تا شام بیدارم!
ناصر پروانی

98
هر شام ز ماه رمضان صبحِ امیدی است
هر روز ازین ماه مبارک شبِ عیدی است ...
صائب تبریزی

99
یک عمر ب سوداى لبش سوختم و آه
روزى ک لب آورد ببوسم, رمضان شد!
لاادری همایونی

100
تو همان جرعه آبی که نشد وقت سحر
بزنم لب به تو و زود اذان را گفتند...
محمد شیخی
اولین هفته ماه میهمانی خدا

پایان دفتر سوم