یادم باشه یه اسکرین شات از این صفحه بگیرم وقتی مزدوج شدین بذارم تو وبم و از خانمتون هم دعوت ویژه کنم،وقتی یه هفته به جای هر وعده تخم مرغ میل کردید متوجه میشید کابوس یعنی چی:))))
+من خوابهام معملا کشت و کشتاره،همیشه انگار تو وسط فیلم های امریکایی که همه اسلحه دارن خوابیدم:))) بعضی وقتها هم خواب میبینم دندون هام لق شده دست بهشون میزنم ۵،۶ تاشون با هم از جا کنده میشه،این یکی خیلی زجر آوره:((
یاعلی
:))
ما که همین الانش هم توی خونه خودمون داریم آشپزی میکنیم. زیاد فرقی هم نمیکنه. تخم مرغ هم نمیخوریم. بعد مگه زن میگیرن برا آشپزیش؟! خب چرا نمیرن آشپز استخدام کنن؟ بهتر نیست؟
.
اینا همه اش تاثیر تبلت و گوشی و لپتاپه. بندازشون دور خواب خوب میبینین. :d
که اینطور! بچه که بودم همیشه کابوس میدیدم یکی داره منو میکشه البته به شیوه های مختلف -_-
بچه که بودم همیشه خواب میدیدم توی انباری آخر حیاطمون یه جونور زندگی میکنه. همیشه هم از او انباری میترسیدم! بخصوص شبا. و بدبختی این بود که دستشویی آخر حیاط بود.
کی تخریب شخصیتش کردم؟ از همین حالا میونه ما رو میزنین به هم چرا؟ ولی با این حال و شرایط جز بدبخت کردنش کاری از دستم بر نمیاد. پس میشه یه کابوس. هم برای اون هم برای من
خوبه که میتونید با کابوساتون شوخی کنید. من که انقدر هر دفعه کابوسام تو بیداری عینا اتفاق افتاده، دچار خواب هراسی شدم. یاد این بیت از مهسا زهیری افتادم:
از این جهنم ابدی زیر بالشم هرشب که خوابهای تو را درد میکشم
اصن شما دیگه آقاگل ملت نیستی. آقاگل مردانی چون زنان در وب شما جایگاهی ندارند
همینقدر ضدزن :(
من یه نگاه به خودم میکنم یه نگاه به مشکلای پیش رو. یک نگاه به جامعه. بعد هرچی فکر در مورد ازدواجه میشورم میریزم بیرون. با این وضعیت که یک جوون نمیتونه گلیم خودش رو هم از جامعه بکشه بیرون، با همه مشکلاتی که سر راهش قرار میدن و همه سنگ هایی که سمتش پرتاب میکنن ازدواج فقط به خاک سیاه نشوندن یک نفر دیگه است. برای من لااقل الان این وضعیت کابوسه. حالا اینکه حاضر نیستم یک زن رو بدبخت کنم ضد زنی محسوب میشه؟
منظورم این بود که تنبیه تون میکنن بخاطر این حرف و از اونجایی که مردها خیلی به شکم مبارک حساسن اینجوری تنبیهتون میکنن،حالا ممکنه برای شما کتاب هاتون رو پاره کنن یا از خونه بیرونتون کنن یا هر نوع تنبیه دیگه ای که خودشون صلاح بدونن:D
ببین از یه حرف من تا کجا رفتین ها:))
+ من از صبح فقط سرو کارم با گوشیه و تلویزیون که تو هیچ کدومش از این خبرها نیست، نمیدونم این خوابها از کجا میخواد خو:))
نظرات رو خوندم دیدم یه اقاگل زن بدیم ماشالا فک و فامیل هممون گسترش پیدا میکنه، داشتم به جنبه ی مثبتش فکر میکردم که یه دفعه یادم اومد به هممون بخواد شیرینی بده تمومه:))) دیدم بنده ی خدا حق داره ترس داشته باشه:)))
یاعلی
:))
والا اینم هست! یک دلیل دیگه به کابوس بودنش اضافه شد!
خواب دیدم نچسب ترین فرد خوابگاه از اتاق کناریمون اومده اتاق ما!
الان دو روزه دنبال یکیم بیاد اتاقمون:/
یک رفیق داشتیم. رفیق که نه! یه کی که خیلی نچسب بود ولی ما رو هم میشناخت. حالا هی اصرار که من بیام اتاق تون. ما هم دوس نداشتیم بهش دروغ بگیم. دوست هم نداشتیم بهش بگیم مستقیم که ازش خوشمون نمیاد. الان یاد اون روزا افتادم. :)
ایشون که آخرش هم اتاقی ما نشد خوشبختانه. امیدوارم برا شما هم همین بشه.