« امسال کار همه ساده تر بود.هم کار من هم کار صدا و سیما .صدا و سیما دیگر مجبور نبود با سانسور تصاویر سالگرد درگذشت پدرم را نشان بدهد. و من هم لازم نبودپی در پی به همه بگویم  توی ساختمان بودم،تمام روز کنار مقبره.امسال کارم راحتتر بود، مجبور نبودم  بگویم پای میکروفن حرف نمی زنم چون می دانم که حاج آقا همان کشتی گیر شهر ری که گویا حالا پسرکش کاره ای شده کنارم می ایستد و وسط حرفم می پرد و فاتحه از جماعت طلب می کند.امسال دیگر  احساس شرم نمی کردم جلو همه مردمی که زیر باد وباران و حتی برف بی سرپناهی می ایستادند،بعد از این همه وعده و وعید انتخاباتی و انتصاباتی .و نمی دانم امسال چه باید در جواب مردم می گفنم،که مگر سال قبل فلان ریس و فلان وکیل به عتاب امر نفرموده بودند که بنایی  بی بدیل در قرون و اعصار ساخته شود به نام خانه ی تختی.نمی دانم امسال آنها آمدند یا نه،ولی می دانم امسال دیگر کسی  شرمسار نبود.

این یادداشت را به اصرار غلامرضا نوشتم برای سالگرد درگذشت پدربزرگش. » [لینک]


پنجاه سال از یک شنبه‌ی سیاه سال چهل و شش می‌گذرد.پنجاه سال از روزی که روحی پاک و جاودانه به آسمان رفت. و مردمی که در غم از دست دادن پهلوانشان سال‌هاست به عزا نشسته‌اند. تختی را در همه‌ی این سال‌ها نه به خاطر زیرگیری‌ها و سگک کلاته‌ها، و میانکوب‌ها و درخت کن‌هایش بلکه به واسطه‌ی مردی و مردانگی‌اش است که می‌شناسم. از مسابقاتش تنها چند فیلم یکی دو دقیقه‌ای باقی مانده همراه با روایت‌های زیادی که نسل به نسل و دهان به دهان می‌چرخد. پدر روزگاری که کشتی می‌گرفت زیاد از تختی برایم می‌گفت. می‌گفت او بود که وقتی فهمید پای حریفش صدمه دیده، تا آخر کشتی از آن پا زیرگیری نکرد. و او بود که وقتی حریفش را به زمین زد چشمانش تر شد که: «مادرش آن‌جا روی سکوها نشسته بود. من جلوی رویش پسر را شکست دادم. من دلش را شکستم.» و او بود که وقتی زلزله بوئین زهرا را لرزاند سوار بر ماشینش شد و کوچه‎به‎کوچه شهر را گشت و برای زلزله‌زدگان کمک جمع کرد. مردی که جلال آل احمد در باره‌اش می‌نویسد: «او پوریای ولی نبود، او هیچکس نبود. او خودش بود، بگذار دیگران را به نام او و با حضور او بسنجیم. او مبنا و معنی آزادگی است...»

متن بالا را از وبلاگ غلامرضا نوه‌ی جهان پهلوان برداشتم. وبلاگی که دیشب به طور تصادفی یافتمش. بی‎آنکه بدانم این یکشنبه مصادف با همان یکشنبه‌ی سیاه سال چهل و شش است. یکشنبه‌ای که جهانی برای همیشه پهلوانش را از دست داد. 

یادش گرامی و نامش همیشه جاودان.