من هم مثل خیلی از شماها کتاب خوندن رو با داستان‌ها و قصه‌ها شروع کردم. بعد آروم آروم کشیده شدم سمت رمان‌های ایرانی و خارجی. دوران نوجوانی بیشتر به رمان‌ها و داستان‌های فانتزی و علمی تخیلی علاقه داشتم. بعدها گوش به زنگ بودم ببینم کی چه کتابی می‌خونه تا من هم اون رو بخونم. توی دانشگاه بیشتر از هرچیزی کتاب شعر و رمان می‌خوندم. تا اینکه یه روز به نظرم رسید چه کار بیهوده‌ای! چرا به جای این همه داستان ماجرایی، نباید بشینم و یک کتاب علمی‌تر بخونم؟ و این شد که کشیده شدم سمت حوزه‌های متفاوت. تا همین سال پیش که دوباره برگشتم به دنیای داستان؛ و این‌بار تونستم توجیه مناسبی برای اون سؤال قدیمی پیدا کنم.
بگذریم. صحبت رو زیاد خصوصیش نکنم. این‌ها رو گفتم که بگم خیلی از ماها خوندن کتاب‌های داستانی رو دوست داریم؛ ولی تا حالا فکر کردین چرا؟ چرا از خوندن کتاب‌های تاریخی خوشمون نمیاد، اما داستان‌های تاریخی رو دوست داریم؟ چرا خوندن جغرافیا اعصابمون رو خط خطی می‌کنه، امّا داستانی که از یک سرزمین ناشناخته است برامون جذابه؟ چرا حاضر نیستیم یک کتاب روان‌شناسی رو بخونیم، اما از خوندن کتاب‌های سارتر لذت می‌بریم؟

 اغلب رمان‌ها و داستان‌هایی که می‌خونیم یا ماجرا محور هستن و یا شخصیت محور. توی این پست از رمان‌های ماجرا محور صحبت کنیم تا بعد:
منظور از ماجرا محور بودن یک داستان اینه که همه چیز حول اتفاق‌های عجیب و غریب شکل بگیره. اتفاق‌هایی که در دنیای عادی ما برای هرکسی رخ نمی‌ده. اتفاق‌هایی که ما شانسی برای تجربه کردنش نداریم. ولی با خوندن رمان‌های ماجرایی می‌تونیم خودمون رو در اون اتفاق شریک کنیم. مثلاً رمان‌های پلیسی یا جنایی. خب طبیعتاً ما هیچ‌وقت فرصت این رو نداریم که در یک ماجرای پلیسی غرق بشیم. به همین خاطر خوندن یک رمان پلیسی برای ما جذابه.
مثال دیگه‌اش رمان‌هاییه که در سرزمین‌های دوردست (چه خیالی، چه واقعی) اتفاق می‌افته. درسته. برای ما مقدور نیست که اون سرزمین رو از نزدیک ببینیم؛ ولی خوندن داستان‌هایی درباۀ اون سرزمین تجربه ریستن در اون رو به ما منتقل می‌کنه. ما هیچ وقت فرصت زندگی در هاگوارتز رو پیدا نمی‌کنیم. هیچ وقت نمی‌تونیم کنار سربازهای جنگ جهانی دوم تفنگ دست بگیریم. قرار هم نیست هیچ وقت توی صحراهای آفریفا گم شیم. ولی مثلاً با خوندن رمان هری پاتر می‌تونیم حس کنیم که توی هاگوارتز قدم می‌زنیم. اصلاً می‌تونیم یک هاگوارتز واقعی رو توی ذهن خودمون خلق کنیم. 
همین قرار گرفتن توی موقعیت‌های عجیب‌وغریب و سرزمین‌های ناشناخته است که خوندن رمان‌های ماجرا محور رو برای ما جذاب می‌کنه. خودم از بین کتاب‌های ماجرا محوری که خوندم، می‌تونم به این چندتا اشاره کنم:
مجموعه رمان‌های هری‌ پاتر
جین ایر
وداع با اسلحه
هزارویک  شب
اگر شما هم کتابی به ذهنتون می‌رسه بگید. یا اگر حرفی و نکته‌ای هست بیان کنید.