س.ن: باور بکنید یا نه خود حضرت مولانا به بنده حقیر الهام کردند این شعر را، در عالم خواب و رویا بعد از یک روز سخت کاری

( جالبه جمعه همه میرن استراحت ما سختیامون جمعه است!!!!)



"زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او
آن نور روی موسی عمرانم آرزوست
زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول
آن‌های هوی و نعره مستانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما
گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست"



آخر نوشت: تقصیر ما نیست جناب مولانا فقط این چند بیت را در ذهن ما جاری ساختند و رخت بر بستند و شتافتند که بیابند آنچه یافت می نشود!!!