موش خرد زیرکی در خانه شد!

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۱ مرداد ۹۵

موش خرد زیرکی در خانه شد
خانه از دیدار او ویرانه شد
از در و دیوار پایین می پرید
از شکافی در شکافی می جهید

می جهید این سو و آن سو می نمود
رخ رخی می کرد و درزی می گشود
مست باده، بس که جولان داده بود
فضله اش هر گوشه ای افتاده بود

موش می شد پشت تاج تخت خواب
ما به دنبالش میان، رختخواب
موش بود و موشی اش بسیار بود
گاه پنهان می شد و بیدار بود

برده بود از سر خور و خواب همه
اصل مطلب... جنگ اعصاب همه
در بن هر کیسه در کنکاش بود
چند روزی اینچنین عیاش بود

تا که این مشکل گشودم با سری
گفت فورا چسب موشی می خری
چسب را بر روی سطحی می زنی
طعمه ای در آن وسط می افکنی

در هوای طعمه موش آید به پیش
چسب بر پا می زند با دست خویش
این بگفت و من بدان عامل شدم
دام کشته در پی حاصل شدم

موش دید از دور مهمانی شده
خان رحمت بر وی ارزانی شده
به پیش خود گفت که ای موش دلیر
خانه ات آباد، دامانت پنیر

گربه ی تو پیش حجله کشته است
رای صاحب خانه ام برگشته است
شیوه ی هم زیستی را برگزید
بل عجب ها از بشر... باید پرید

جست و خورد و آن شکم را سیر کرد
رفت تا خیزی بگیرد، گیر کرد
ناگهان آن بخت را برگشته دید
چسب ها در دست و پا آغشته دید

زجه میزد چسب ها را وا کنید
این تن آلوده را احیا کنید
لیک کار از این پشیمانی گذشت
جان با ارزش فدای طعمه گشت

هر که خشتی روی دنیا چیده است
چسب ها در دست و پا چسبیده است
ما چو آن موشیم و دنیا چسبناک
طعمه ها بسیار خوش نقش اند و پاک

لیک، مغز طعمه آب افتاده است
روح را انا اله گفته است
مطربان در کار و ما بی جنب و جوش
چسب ها را وا کنیم از چشم و گوش

وا کنیم این بند های زر خرید
پای در گل رفته را باید برید
هر که چسب پای خود را باز کرد
با ملائک یک نفس پرواز کرد

وان که با چسبیده پایش خو گرفت
عالمی در باخته... لولو گرفت



دریافت

The.Martian

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۱ مرداد ۹۵
  • ۱۵ نظر

The.Martian فیلمی در سبک علمی تخیلی ولی کاملا واقع گرایانه. نامزد اسکار سال 2016. و ساخته شده با اقتباس از کتابی به همین نام و به نویسندگی اندی وییر در سال2014.

فیلمی که به نوعی روایتی است از رابینسون کروزوئه قرن جدید! با بازی "مت دیمون" در تقش "مارک واتنی"  مردی تنها در سیاره مریخ.

جمله ها: 

- ببینین نمیخوام فکر کنین آدم متکبر و مغروری ام ولی من الآن بزرگترین گیاه شناس این سیاره ام!

.

- گفته بودن وقتی جایی گیاه پرورش میدی یعنی به طور رسمی اونجارو به استعمار در آوردی!

خب پس از نظر فنی مریخ مستعمره منه!


- داشتم به قوانینی که در مورد مریخ وجود داره فکر میکردم!

یک پیمان نامه بین المللی هست که هیچ کشوری ادعای مالکیت  چیزی که روی زمین نیست رو نداره. و یک پیمان نامه دیگه میگه که، اگه در خاک هیچ کشوری نباشی قوانین دریایی به کار برده میشه.

 خب پس مریخ جزء آب های آزاده!... قسمت باحالش اینه که دارم میرم به دهانه "اسکیاپارلی"، جایی که میخوام فضاپیمای فرودی "آیریس4" رو مصادره کنم. هیچکس صریحا چنین اجازه ای به من نداده! و تا وقتی که سوار  آیریس4، نشم نمیتونن اجازه یدن.

پس این یعنی کنترل یک فضاپیما رو بدون اجازه توی آب های آزاد به دست میگیرم که به اصطلاح منو یک دزد دریایی می کنه!

"مارک واتنی، دزد فضایی"


مارک و کاشتن بوته های سیب زمینی در مریخ

از کرامات شیخنا در مراسمات

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۳۱ تیر ۹۵
  • ۱۷ نظر

 شیخنا آدم صاف و ساده ای بودی آنقدر که تعارف ندانستی و حتی با نزدیک ترین کسانش نیز یک روی بود.

و گفته اند چو وی به عروسی دعوت همی شد برفت و شام بخورد و دست ها بر هم زد و تبریکات ویژه نیز خدمت داماد عرضه همی داشت!

و  گفته اند وی سر سفره نیز عنان از دست داده بودی و منتظر بود تا پیر مجلس دعای سفره بخواند! و رفتگان را خدا آمرزی گوید و صلواتی فرستد! و چو دید جمله گی دست زدند متعجب شد!

و گفته اند چون مراسمات پایان یافت رو به صاحب مجلس نمودی و از روی همان صاف و ساده ایش دست و پای خویش گم کرده و گفت: "قبول باشد یا حاجی!"

و گفته اند آن لحظه متوجه تغییر چهره صاحب مجلس شده بودی اما دلیلش را ندانستی و ملتفت نشد! تا به خانه آمدی و از شدت خستگی ساعتی بخفت! و چون برخاست تازه ملتفت شد! که آن جمله تعارف گون نه برای مراسم عروسی بود!

خدا آخر عاقبت ما را با شیخ به خیر کناد!

جهان را ول کن چایی ات یخ کرد!

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۳۰ تیر ۹۵
  • ۲۲ نظر

اگه چایی ریختید که بخورید و یخ کرد!

اگه عوضش کردید و برا بار دوم هم یخ کرد!

فکر نکنید بار اول و دوم رفته گل بچینه! و رفته گلاب بیاره!

نه! چایی که دیگه از این عقل و شعورا نداره!

بیخیال چایی بشید و فقط نیم ساعت بخوابید!

از ما گفتن!


تو نیستی!

اما من برایت چای می‌ریزم...


  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۲۹ تیر ۹۵
  • ۱۶ نظر

بدبخت من... فلک زده من... بد بیار من!

امروز عصر چای ندارم ... تو مانده ای!

"حامد عسگری"



آهنگ های دوران کودکی :)

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۲۹ تیر ۹۵
  • ۲۷ نظر

روایت داریم که وقتی داری آهنگ گوش میدی نباید آهنگ خاصی رو انتخاب کنی! باید اجازه بدی پلیر گوشی خودش تصمیم بگیره چه آهنگی برات پخش کنه! مثل پیاده روی امشب و اهنگ زیر!(اتل متل یک مورچه دوید و اومد تو کوچه!)



لینک دانلود

این بنده نگارنده چون خیلی بچه هارو دوست دارم!  یک سری آهنگ کودک پسند هم روی گوشی تلفنم هست! (اینقدر بچه دوست که طرف بعد یک سال که دوباره دیدمش برگرده بگه آهان! تو همونی که مارو اذیت میکرد؟-توضیح از بنده نگارنده بچه آزار!) 
با تشکر از تکنولوژی که باعث شد دلم برای آهنگ ها و شعرهای بچه گی تنگ بشه!
+آهنگ یا شعری از اون زمان یادتون هست؟

منم که شعر گویم(مثلا!) و از گفته خود دلشادم!

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۲۸ تیر ۹۵
  • ۲۵ نظر

دستانم بوی گل می داد،

به جرم چیدن گل،

به کویرم تبعیدم کردند

و

یک نفر نگفت:

شاید گلی کاشته باشد!

"سینا بهمنش"


ذهن آدم که ذاتا مریض باشه وقتی یک شعر رو براش میخونین، نتیجه اش میشه نوشته های زیر! و خنده حضار!:


زبان حال مارها:

دستانم بوی پونه می داد!
به جرم چیدن پونه ها
به کویر تبعیدم کردند
و 
یک نفر نگفت:
شاید پونه ای را نوازش کرده باشد!
(و سال های سال گفتند مار از پونه بدش میآمد!)



زبان حال گرگ ها:

دستانم بوی گوسفند می داد!
به جرم دریدن گوسفندان
به کویرم تبعید کردند
و 
یک نفر گفت:
شاید گوسفندی را از مرگ نجات داده باشد!


زبان حال مترسک ها:

دستانم بوی پر می داد!
به جرم رابطه با کلاغ ها
به کویر تبعیدم کردند
و
یک نفر نگفت:
شاید عاشق کلاغ ها شده باشد!

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش!

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۲۷ تیر ۹۵
  • ۲۳ نظر

دال مثل دکتر:


‏دکترم گفت روزی یک لیوان آب هویج و عرق کاسنی برای خوب شدن معده دردهام بخورم. من هم هر روز یک لیوان تپل آب هویج و عرق کاسنی می‌خورم. فقط جا کاسنی بستنی می‌ریزم. الان چند وقته دیگه از معده درد خبری نیست!

 واقعا دکتر خوبی رفتم. دمش گرم.

.


پ مثل پارتی:

مایکل کرلئونه(ال‌پاچینو): پدرم پیشنهادی بهش داد که نتونه رد کنه.
کی آدامز(دایان کیتون): چه پیشنهادی؟
مایکل: بهش گفت یا باید اسم من بعنوان کارمند تو اون لیست استخدامی باشه یا مغزش!
«پدر‌خوانده»
.

.


کاف مثل کودتا:

کودتاطور قالب وبلاگ رو سرنگون کرده و به اصل خویش بازگشتیم! 

البته از دور اشاره کردن گویا کودتا نافرجام بود!

فعلا کشور دو کلمه حرف حساب توسط دولت موقت اداره میشه تا بعد یک فکری به حال این قالب بنده خدا بکنم:دی