- آقاگل
- جمعه ۱ مرداد ۹۵
The.Martian فیلمی در سبک علمی تخیلی ولی کاملا واقع گرایانه. نامزد اسکار سال 2016. و ساخته شده با اقتباس از کتابی به همین نام و به نویسندگی اندی وییر در سال2014.
فیلمی که به نوعی روایتی است از رابینسون کروزوئه قرن جدید! با بازی "مت دیمون" در تقش "مارک واتنی" مردی تنها در سیاره مریخ.
جمله ها:
- ببینین نمیخوام فکر کنین آدم متکبر و مغروری ام ولی من الآن بزرگترین گیاه شناس این سیاره ام!
.
- گفته بودن وقتی جایی گیاه پرورش میدی یعنی به طور رسمی اونجارو به استعمار در آوردی!
خب پس از نظر فنی مریخ مستعمره منه!
- داشتم به قوانینی که در مورد مریخ وجود داره فکر میکردم!
یک پیمان نامه بین المللی هست که هیچ کشوری ادعای مالکیت چیزی که روی زمین نیست رو نداره. و یک پیمان نامه دیگه میگه که، اگه در خاک هیچ کشوری نباشی قوانین دریایی به کار برده میشه.
خب پس مریخ جزء آب های آزاده!... قسمت باحالش اینه که دارم میرم به دهانه "اسکیاپارلی"، جایی که میخوام فضاپیمای فرودی "آیریس4" رو مصادره کنم. هیچکس صریحا چنین اجازه ای به من نداده! و تا وقتی که سوار آیریس4، نشم نمیتونن اجازه یدن.
پس این یعنی کنترل یک فضاپیما رو بدون اجازه توی آب های آزاد به دست میگیرم که به اصطلاح منو یک دزد دریایی می کنه!
"مارک واتنی، دزد فضایی"
مارک و کاشتن بوته های سیب زمینی در مریخ
شیخنا آدم صاف و ساده ای بودی آنقدر که تعارف ندانستی و حتی با نزدیک ترین کسانش نیز یک روی بود.
و گفته اند چو وی به عروسی دعوت همی شد برفت و شام بخورد و دست ها بر هم زد و تبریکات ویژه نیز خدمت داماد عرضه همی داشت!
و گفته اند وی سر سفره نیز عنان از دست داده بودی و منتظر بود تا پیر مجلس دعای سفره بخواند! و رفتگان را خدا آمرزی گوید و صلواتی فرستد! و چو دید جمله گی دست زدند متعجب شد!
و گفته اند چون مراسمات پایان یافت رو به صاحب مجلس نمودی و از روی همان صاف و ساده ایش دست و پای خویش گم کرده و گفت: "قبول باشد یا حاجی!"
و گفته اند آن لحظه متوجه تغییر چهره صاحب مجلس شده بودی اما دلیلش را ندانستی و ملتفت نشد! تا به خانه آمدی و از شدت خستگی ساعتی بخفت! و چون برخاست تازه ملتفت شد! که آن جمله تعارف گون نه برای مراسم عروسی بود!
خدا آخر عاقبت ما را با شیخ به خیر کناد!
اگه چایی ریختید که بخورید و یخ کرد!
اگه عوضش کردید و برا بار دوم هم یخ کرد!
فکر نکنید بار اول و دوم رفته گل بچینه! و رفته گلاب بیاره!
نه! چایی که دیگه از این عقل و شعورا نداره!
بیخیال چایی بشید و فقط نیم ساعت بخوابید!
از ما گفتن!
تو نیستی!
اما من برایت چای میریزم...
بدبخت من... فلک زده من... بد بیار من!
امروز عصر چای ندارم ... تو مانده ای!
"حامد عسگری"
روایت داریم که وقتی داری آهنگ گوش میدی نباید آهنگ خاصی رو انتخاب کنی! باید اجازه بدی پلیر گوشی خودش تصمیم بگیره چه آهنگی برات پخش کنه! مثل پیاده روی امشب و اهنگ زیر!(اتل متل یک مورچه دوید و اومد تو کوچه!)
دستانم بوی گل می داد،
به جرم چیدن گل،
به کویرم تبعیدم کردند
و
یک نفر نگفت:
شاید گلی کاشته باشد!
"سینا بهمنش"
دال مثل دکتر:
دکترم گفت روزی یک لیوان آب هویج و عرق کاسنی برای خوب شدن معده دردهام بخورم. من هم هر روز یک لیوان تپل آب هویج و عرق کاسنی میخورم. فقط جا کاسنی بستنی میریزم. الان چند وقته دیگه از معده درد خبری نیست!
واقعا دکتر خوبی رفتم. دمش گرم.
.
کاف مثل کودتا:
کودتاطور قالب وبلاگ رو سرنگون کرده و به اصل خویش بازگشتیم!
البته از دور اشاره کردن گویا کودتا نافرجام بود!
فعلا کشور دو کلمه حرف حساب توسط دولت موقت اداره میشه تا بعد یک فکری به حال این قالب بنده خدا بکنم:دی