:(

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۲۵ مرداد ۹۴
  • ۸ نظر


خدا نسیب ( شاید هم نثیب؟ یا نصیب!) گرگ بیابون نکنه...

باری، پای این لبتاب همایونیمان نشسته بودیم که به یک باره دنیا برای لبتاب گرامی آبی و برای بنده حقیر به کلی تیره و تار شد...

لعنت بر هرچه کامپیوتر و دنیای صفر و یکی است....

از صفر و یک ملولم و چرتکه ام آرزوست....

خوش به حال دوران قدیم.

روزها با خودم کلنجار می روم که ای کاش می شد حتی یک گوش نداشت و در دوران میرزا کوچک خان بود....

سوار بر یک مادیون سپید و تفنگی دسته نقره....

تفنگ دسته نقرم را فروختم

برا یارم قبای ترمه دوختم...

فرستادم برایش پست فرستاد.....

تفنگ دسته نقره داد و بی داد....

..

یا این:

چهار سوار از تنگ در اومد چهار تفنگ بر دوش....


س.ن: مقطعیه خوب می شم می دونم! روزایی که اعصاب ندارم شر و ور زیاد می گم خدا به داد اطرافیانم برسه.!!!

بیابید سن پرتغال فروش را...

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۲۳ مرداد ۹۴
  • ۷ نظر


* شصت هکتار از جنگل های بلوط بویراحمد در آتش سوختند....

"خبرگزاری ایسنا"



* آمار تکان دهنده قلیان کشی تهرانی ها: روزانه 200 تن چوب برای ذغال قلیان تهرانی ها نابود می شود

" خبرگزاری ایسنا بازهم"



* آقاگل: بیابید سن پرتغال فروش را....

در همه حالی گل آقاییم ما...

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۲۳ مرداد ۹۴
  • ۳ نظر

 حرف ها دارم اما ... بزنم یا نزنم ؟

 با تو ام  !  با تو  !  خدا را  ! بزنم یا نزنم ؟

 

همه ی حرف دلم با تو همین است که دوست  

 چه کنم ؟  حرف دلم را بزنم یا  نزنم ؟

 عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم 

 زیر قول  دلم  آیا  بزنم  یا  نزنم ؟

 

گفته بودم که به دریا نزنم دل ، اما 

 کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم ؟

 

 از ازل تا به ابد پرسش آدم این است: 

 دست بر میوه ی حوّا بزنم یا نزنم ؟

 

 به گناهی که تماشای گل روی تو بود

خار در چشم تمنّا بزنم یا نزنم ؟

 

 دست بر دست همه عمر در این تردیدم :

 بزنم یا نزنم ؟ ها ؟ بزنم یا نزنم ؟

"قیصر امین پور"



س.ن: خدا یا اگر دوستم داری کمکم کن

 و اگر دوستم نداری، بازهم کمکم کن

خدایا همیشه حق با توست!

و نه با مشتری


س.ن2: پیشنهاد فرهنگی آهنگی این هفته ام این بود:

نگارا این همه قهر و غضب چیست...

گوش بدید و امید است که لذت ببرید

بارش شهابی

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۲۲ مرداد ۹۴
  • ۱۱ نظر

آیا دلتان گرفته است؟

آیا خود را بزرگ می پندارید؟

آیا یادتان رفته خدای مهربانتان را؟

آیا نیاز به یک آرامش دارید؟

آیا از زیبایی لذت می برید؟


ما برای شما برنامه ویژه ای داریم، بارش شهابی برساوشی

قرار ما امشب و فردا شب بعد از غروب آفتاب

مکان: طرف های صورت فلکی ذات الکرسی، در شمال شرق آسمان

منتظر حضور سبزتان هستیم.

خواهشمندیم با یک صبر طولانی وارد شوید...

آقاگل حذف است....

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۲۱ مرداد ۹۴
  • ۷ نظر

همه چیز از یک لحظه ناب شروع شد.

لحظه ای که پیشینیان آن را بدایه گفته اند و جمله اندیشمندان بر این باوراند که این لحظه را انفجاری بود مهیب به نام بیگ بنگ! و بیگ بنگ بر گرفته از واژه ایست بومی و محلی از زبان کودکان کوی و برزن  که بی خود از خود فریاد می زنند بنگ بنگ!!!

و این بچگکان را آینه ی تمام نمای زندگی دانسته اند و شاعری هندی در همین باب گفته است هر کودکی که متولد شود نشان آن است که خدای هنوز از انسان نا امید نشده است!

و انسان ها که یک به یک شهروند این دنیا می شوند و می آیند و دمی بدین دنیا می مانند و باز می روند که گفته اند دنیا جهانی است گزرا و اصولا همین دو روزه! ( منباب این دو روز بحث بسیار است و مجال کوتاه...!)

  گروهی از علما این دنیا را یک شوخی مستهجن دانسته اند و گروهی دیگر بر این قول اند که دنیا یک بازی است! و آن را بازی روزگار می نامند. و بازی روزگار را خداییست دادگر که رای به مساوات همی دهد. 

باری، باز گردیم به اصل بحث. همه چیز از یک لحظه شروع شد و به یک لحظه ختم خواهد شد که جملگی از اوست و به سوی او بازخواهد گشت!

و یک به یک این آدمیان از این کره خاکی رخت بر بسته و حذف همی خواهند شد! و بسوی او خواهند شتافت...

و دیری نپاید که روزکی از راه برسد و ندایی در سراسر عالم پیچیدن گیرد که ای عالمیان "آقاگل حذف است!!! "

بماند که گوش نامحرم نباشد جای خالی سروش....!

.

س.ن: پس از چند روزی پر دردسر روزکی چند به استراحت گذرانیدیم.

گزارشی خدمت حضرت استادی فرستادیم که امید است مورد قبول ایشان واقع گردد.

خدا خودش به خیر کناد....

درد زایمان

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۱۹ مرداد ۹۴
  • ۹ نظر

وقتی پنج بار مطلبی رو به اندازه هفت هشت خط اامه بدی و دست آخر با یک کنترل سی و دلیت حذفش کنی یعنی موقعش نیست که بنویسی. یعنی هنوز موقع زایمانش نرسیده.

یعنی باید درد آبستن بودن رو تحمل کنی و صبر کنی که موقع زایمانش برسه....

همین.

"این روزهای لعنتی"



شهیدان...

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۱۸ مرداد ۹۴
  • ۶ نظر

عکس شهدا را می بینیم

                            

                                    و عکس شهدا عمل می کنیم...


                                                                                         خوبان همه رفتند....


تشییع شهدای غواص سمیرم


می ترسم....

  • آقاگل ‌‌
  • شنبه ۱۷ مرداد ۹۴
  • ۱۲ نظر

من می ترسم....

یک روز آدم مهمی بشوم

آن وقت ذوستانم ناراحت بشوند

هی بگردند

دنبال کتاب ها و عکس های امضاء شده ای که

سال ها پیش

پاره کرده اند...

"اکبر اکسیر"