- آقاگل
- پنجشنبه ۱۹ آذر ۹۴
- ۶ نظر
در وصف کلمه خوابگاه و دانشجویان خوابگاهی:
دیریینه شناسان ریشه این کلمه را از ترکیب دو واژه "خواب" و "گاه" دانسته اند و آنرا جایی گفته اند که گاه در آن خفتندی. و از آنچه که در کتب تاریخی برآید در گذشته کاروان سراهایی بود در دیار جابلغا که آنرا خوابگه گفتند و مشهور است که پادشاهان و دیپلمات های ولایت جابلسا در مذاکرات هسته ای در آن جا منزل کردی و گاه میخوابیدندی و از همین روی آنرا خوابگه می نامیدند.
و آنگونه که از کتاب دایرة المعارف دانشجویی برمی آید خوابگاه جایی است میان زمین و هوا و دور از دسترس موجودات زنده! که بصورت عموما و خصوصا اداره گردد. و گفته اند اگر بخواهید شبی در آنجا منزل کنید پول های گزاف از شما گیرند، و چون گاه به خواب روید کابوس ها به سراغتان درآیند! و از همین روست که آنرا خوابگاه گویند! دگر گفته ها و شنیده ها حاکی از آن است که خوابگاه اتاقک هایی است نمور با ابعاد 3*4 و سقف ها و دیوارهایی کاغذی! آنگونه که هیچ صوتی در اتاقک ها مخفی نماند ( مع الوصف مثال نقضی است برای ضرب المثل چهار دیواری اختیاری است!- توضیح از بنده نگارنده.) و گفته اند در هر اتاقک 5تا 8 نفر ساکن اند! ( قطعا تنها می توان ساکن بود وگرنه که هر حرکتی موجب فرو رفتن شست پای شما در دماغ فرد روبرویی می شود!- توضیح از بنده کمترین.)
باری، در همان کتاب به موجودات غریبه ای نیز اشاره شده است که شباهت بسیاری به زامب ها داشته و در این خوابگاه ها می زیند! ( عموما و خصوصا مگر می شود در خوابگاه زنده ماند! توضیح از بنده نگارنده.) من باب این موجودات، چنانچه از شواهد و قرائن برآید دارای یک سر و دو گوش و بدنی نحیف و لاغر اندام اند، چهره ای مظلوم دارند و غذایشان تخم مرغ است و گاه سیب زمینی! و آنان را دانشجویان خوابگاهی نامند.
بیت:
چیست دانشجو بجز راز بقای تخم مرغ
در دلش هرگز نگیرد عشق جای تخم مرغ
همچو خورشیدی میان ابر پنهان گشته است
زرده در لای سفیده در ورای تخم مرغ
و آنگونه که از شواهد بر می آید این بخت برگشتگان همان هایی اند که از ولایت های شرقیه و غربیه قصد ز گهواره تا گور دانش بجوییدن کرده اند! از دگر ویژگی های این موجودات عجیب الخلقه این است که شب ها را بی هیچ علتی به بیداری گذرانند و روزها را نیز در محضر اساتید سپری کنند! از این رو شایع است که آنان را نه خواب است و نه خوراک! و این نحیفی نیز از همان روست. و گفته اند اوهامات بسیار بینند! این بنده نگارنده چند مدتی را در آنجا گذرانیده و خود به شخصه با این موجودات مواجه شده ام.
بار اول موجودی را دیدم در هم شکسته با صورتی چروکیده و موهاییی مشوش چنانچه بیم آن می رفت با بادی فرو ریزد که در گوشه ای لم داده اشک از چشمانش سرازیر بود واین شعر همی خواند:
به خوابگاه بنگرم تنها تو بینم
به سلف ها بنگرم تنها تو بینم
به هرجا بنگرم بالا و پایین
نشان از قامت رعنا تو بینم!
و اینچنین دانستم که وی همان دانشجوی خوابگاهی است و تو در بیت فوق قطعا چیزی جز ملک الموت نمی تواند باشد!
عکس خوابگاه کاشان.(متاسفانه عکس ها قابل انتشار نبود!:دی)
آهنگ آینه از فرهاد عزیز. جزء آهنگ های دوست داشتنی یک عدد آقگل درون. پیشنهاد می کنم بشنوید.
مدت ها آهنگ زنگ گوشی(به قول دوستان شیک نویس رینگ تون!) این بنده نگارنده بود:دی
آینه میگه: تو همونی که یه روز
یکی از گفته هایی که همیشه در مورد معلولین نقل می شود این است:
معلولیت محدودیت نیست.
مطمئنن هرگز هیچکدام از ما این رنج را درک نمی کنیم. و هرگز درک نخواهیم کرد بزرگی قلب این بزرگان را و بلندای نگاهشان را. که به راستی "عظمت در نگاهشان است و نه در آنچه بدان می نگرند."
وقتی زمین خورده ها بر می خیزند.!
آسمان به احترام آن ها سر خم می کند.....
دوازدهم آذر روز جهانی معلولین گرامی باد.