۴۷۹ مطلب با موضوع «خودنوشت‌ نگاری» ثبت شده است

به بهانه حرف های آقای اباذری عزیز ....

  • آقاگل ‌‌
  • شنبه ۲۲ آذر ۹۳
  • ۱ نظر

اساسا مردم از دید ما به دو دسته و خورده ای تقسیم می شوند!!!!

دسته اول که ادعای روشنفکری دارند که ما آن ها را روش ان فکر می خوانیم.

دسته دوم مردم عادی که ما معتقدیم کار عامی نبود جز خری و خر خری

و دسته خورده ای!!!! که آنقدر محدود هست تعداد اعضایش که اصولا می توان با یک فرض مهندسی از آن ها صرف نظر نمود!

پس در کل شد دو دسته...

 

سکوت...

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۱۹ آذر ۹۳
  • ۱ نظر

سکوت همیشه نشان دهنده رضایت نیست.

گاه نشان دهنده نا امید شدن از سطح شعور طرف مقابل است.!!!

بیانات شیخ نا در رابطه با متفکرین بی مغز!!!!!!!!!

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۱۶ آذر ۹۳
  • ۱ نظر

گرچه دانشجو وظیفه اصلی‌اش دانش پژوهشی و دانش جویی است. علم و دانش را فراگرفتن. عالم و فرهیخته و نخبه شدن. اما این تنها وظیفه یک دانشجو نیست. دانشجو به دانشگاه نمی‌آید که از لحاظ علم و دانش پله‌های پیشرفت را طی کند. او می‌خواهد از لحاظ فرهنگ، از لحاظ احساس مسئولیت، از لحاظ مشارکت اجتماعی، از لحاظ نقادی، نقادی قدرت، دانشجو در پی حکمرانی و تصرف میز قدرت نیست. در پی عالم شدن است. به گزارش تـــــسنیم، روحانی ادامه داد: دانشجو بهترین منتقد پرنشاط از دولت است. قدرت و حاکمیت نقد می خواهد. حاکمیت، قدرت و همه آنها که صاحبان قدرت در جامعه هستند، باید به نقد افتخار کنند که بالاتر از پیامبر کسی نداریم و او در میان اصحابش و یارانش نقد و اظهارنظر را آزاد گذاشته بود. و مولای ما امیرالمومنین نیز در دوران حکومتش از نقد نقادان استقبال می‌کرد. دولت به سهم خودش از نقد استقبال می کند و دانشجو علاوه بر مسئله دانش پژوهی و یادگیری علم و دانش و رسیدن به مرتبه کمال باید احساس مسئولیت کند.

اندر بیانات شیخ نا(جانا سخن از زبان ما میگویی)

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۱۶ آذر ۹۳
  • ۲ نظر


دانشجو باید بداند عضو این جامعه است؛ از محیط اجتماعی داخلی و خارجی تاثیرپذیر است و اتفاقا دانشگاه جایگاه و قدرتی است که می تواند  تاثیرگذار در جامعه، در حکومت و در اداره کشور باشد. مگر می شود دانشجویی در دانشگاهی درس بخواند و فقط به فکر واحد باشد؟ واحدهایی که گذرانده و واحدهایی که باید بگذراند. مدرکی که باید بگیرد. می شود دانشجویی در دانشگاه باشد و نسبت به مسائل مهم جامعه‌اش بی‌تفاوت باشد؟ می شود دانشجوی کشور ما نسبت به آینده وضع آب در کشور، وضع محیط زیست در کشور، وضع انرژی در کشور، یا در بخش نرم‌افزاری، وضع فرهنگ در کشور، وضع آسیب های اجتماعی در کشور بی تفاوت باشد؟ مگر شدنی است؟

 

مگر می شود ما در یک جامعه ای زندگی کنیم و نسبت به مسائلی که سرنوشت خودمان، خانواده‌مان، ملتمان، جامعه‌مان، منطقه‌مان را تحت تاثیر می‌گذارد بی تفاوت باشیم؟

به مناسبت روز جهانی دانشجو( متفکران بی مغز)

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۱۶ آذر ۹۳
  • ۱ نظر

خدایا شکرت.

بالاخره مجوز نشریه مون صادر شد( البته گوش شیطون کر!!!)

ماهم اینکه این اتفاق خجسته (البته برای ما و نه برای دشمنان ما!!!) دقیقا روز شانزده آذر اتفاق افتاد رو به فال نیک می گیریم. باشد که سبب رستگاریمان گردد...

به امید خدا طی چند روز آینده اولین شماره را منتشر خواهیم نمود.


بزنم تهمت و بهتان و چو گویند مزن!

بکشم جیغ

               

                 و

                                زنم داد

که آزادی نیست...


س.ن: جیغ و داد در راه است...

متفکران بی مغز!!!

  • آقاگل ‌‌
  • شنبه ۱۵ آذر ۹۳
  • ۰ نظر

سلام.
فردا شانزدهم آذر است.
پنجمین سالگرد دانشجویی بنده حقیر و چندمین سالگرد دوستان بنده.
از سر شب به این فکر بودم که چگونه این روز را به دوستان و دشمنان دانشجو تبریک بگویم.
لیک، هرچه بیشتر نوشتم، بیشتر خط زدم.
دست آخر! تصمیم گرفتم به این جمله اکتفا کنم:

"متفکران بی مغز! روزتان گرامی باد..." 

تورم ...

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۱۴ آذر ۹۳
  • ۱ نظر

سلام.

این روزا همه از شیب ملایم میگن و از قیمت نون و سی درصد!!!

اما برا من چند تا سوال پیش اومده...

همین جور یه باره.


قیمت یه روز زندگى چنده؟
ما که قیمت همه چیز رو با پول می سنجیم تا حالا شده از خدا بپرسیم:
قیمت یه دست سالم چنده؟
یه چشم بى عیب چقدر مى ارزه؟
چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنمون پرداخت کنیم؟
قیمت یه سلامتى فابریک چقدره؟


چیه...؟
خیلى خنده داره نه؟


قیمت یه لیتر بارون چنده؟

قیمت یه ساعت روشنایى خورشید چنده؟

قیمت یه کیلو مهربونی چنده؟
چقدر باید بابت مکالمه با خدا پول پرداخت کنیم؟
یا اینکه چقدر بدیم تا بى منت نفسمون رو، با طراوت طبیعت پر کنیم....



تموم قشنگى هاى دنیا مال ماست.

مجانى مجانى...

بی تورم...

گفت و گوی دو نفره....

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۱۳ آذر ۹۳
  • ۱ نظر

بخش اول :

- اساسا جامعه ما جامعه ای است افسرده که مردمش برای زدن حرف هایشان آزاد نیستند.

- بله، حق با شماست، این جامعه غرب زده فنتامنتالیسم ما(من که نفهمیدم دقیقا چیچیئیسم بود- توضیح از بنده نگارنده) ارزش زندگی کردن ندارد. باید از این ملک ویران کند و رفت.

- عقیده من هم همین است باید کند و رفت جایی که آزادی داشت! جایی که بتوانی به راحتی سخنانت را بگویی.

- آری، به عقیده بنده هم این مملکت دیگر جای ماندن نیست. در اینجا من دانشجو، شمای نظریه پرداز وقتی آزادی بیان نداشته باشیم زمانی که به ما بها داده نمی شود چطور توانیم زیست؟


بخش دوم: (همان دو شخص مذکور- ساعاتی بعد)

- راستی فلان فیلم بازیگر رو دیدی!!!! وای خیلی باحال بود! تو فیسبوک تا حالا 100000000 تا لایک خورده! منکه کلی کیف کردم و خندیدم.

- آره خیلی باحال بود. کلیپ ملیپ جدید چی داری؟

- دارم یه چنتایی. دیشب از یوتیوب دانلود کردم. رقص فلانیه تو فلان جا!! که لو رفته.چند تا کلیپ ... دارم داغ داغ!!! میخوای بهت بدم؟

- آره بده ببینیم. حوصلمون سر رفته.

- راستی خانم فلانی رو دیدی امروز(متاسفانه جهت رعایت شئونات اسلامی و اخلاقی از درج ادامه گفت و گو معذوریم - توضیح از بنده نگارنده).


س.ن:

خدایا روش ان فکران مارا بفرما.

خدایا به من بنده ناچیز بصیرت اجتماعی عطا بفرما تا درک کنم این موجودات عزیز دو پایت را!!!.

 خدا یا خود به ظهورت شتاب کن و بس...