آن جامع الفضایل، آن حلال المسائل، آن وزیر الوزرا، آن صاحب اصلاحات درباری، میرزا تقی خان فراهانی، از خوبان دوره قاجار و صدراعظم ترین صدراعظم ایران بود.
و گفته اند پدرش آشپز قائم مقام فراهانی بودی و چون شغل پدر را نپسندید به درس و بحث مشغول شدی و در همان جوانی بود که توانستی سمت منشی گری قائم مقام فراهان را بدست آورد. و این اولین پله بود.
و گفته اند چون گریبایدوف روس به قتل رسید هم او بود که به همراه خسرو میرزا به جانب تزار روس رفتی و عذرها به جای آورد و منشی گری ها کرد!
و پس از آن در همان دوران جوانی مأموریت های بسیار یافتی و تجربیات بسیار آموخت. یکی از مهمترین آن مأموریت ها رسانیدن ناصرالدین شاه به تهران و محیا کردن مقدمات شاهنشاهی وی بودی که به پاس این خوش خدمتی لقب امیرکبیر بدو دادندی و در حدود چهل و دو سالگی مقام صدراعظمی ناصرالدین شاه یافتی و سالی نگذشت که خواهر شاه را به زنی بگرفت و داماد شاه نیز شدی.
و گفته اند چو به صدراعظمی برسید دست به اصلاحات فراوان زد و از آن جمله بود حذف القاب و عناوین و کم کردن حقوق درباریان، و منع حمل سلاح سرد و گرم برای بر انداختن رسم قمه کشی مردم شهرها. و هم او بود که قانون بست نشینی را لغو کردی که با مخالفت بسیار روحانیون مواجه شد. و همین اصلاحات بود که برایش دشمن های بسیار پدید آورد.
و گویند روزنامه وقایع الاتفاقیه به مدد او منتشر شد، و مقامات دولتی را مجبور کردندی که روزنامه فوق را خوانده و از اوضاع مملکت آگاه باشند.
نقل است که وزارت امور خارجه را اول بار هم او توسعه دادی و سفارت خانه کشورهای غربیه را در کشور بنا نهاد و چون پیشرفت آنان را در امور علم پژوهی بدید اقدام به تأسیس دارالفنون کردی، و افسوس که آخر خود نبودی که میوه آن درخت را بچشد!
نقل است که چون تمامی امورات را به دست گرفتی و اجازه دست اندازی به نزدیکان درباری نمی داد بدخواهان بسیار داشت، از آن جمله مهد علیا مادر شاه جوان بودی و میرزا آقاخان نوری، که عاقبت همین دشمنی ها کار دست امیر بداد و موجبات عزل او را پدید آورد. و گفته اند بعد از آن به کاشان تبعید شدی و چندی نیز در آنجا بودی تا کینه بدخواهان شاه جوان را فریفته و فرمان قتل وی را صادر همی کرد.
و گفته اند وی را در بیست دی همان سال به حمام فین بردندی و فصد زدندی و جلوی خونریزی را نگرفتند تا مرگ بر امیر چیره شد. و معروف است که تاریخ مرگ او به حروف ابجد چنین باشد:
اولی پرسد: «کو امیر نظام؟»
دومی جواب دهد «مردی بزرگ تمام شد!»
یعنی که وی در سال 1268 وفات یافت.
خدایش بیامرزاد...
س.ن: فصد کردن نوعی درمان در طب سنتی بوده چنانچه برخی رگ های دست و پا را نیشتر می زدند تا خون فاسد بدن از آن خارج شود! فصد کردن در قدیم الآیام بسیار رایج بوده چنانچه مولوی در دفتر پنجم مثنوی چنین گوید:
"گفت مجنون من نمیترسم ز نیش
صبر من از کوه سنگین هست بیش
لیک از لیلی وجود من پرست
این صدف پر از صفات آن درست
ترسم ای فصاد گر فصدم کنی
نیش را ناگاه بر لیلی زنی"