۱۶۱ مطلب با موضوع «مذهب نگاری» ثبت شده است

همراه با مناجات سحرگاهی-سحرگاه چهارم

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۳۰ ارديبهشت ۹۷
  • ۱۸ نظر

خداوندا! تو ما را جاهل خواندی، از جاهل جز جفا چه آید...؟

الهی! فریاد از این خواریِ خود، که کَس را ندیدم به زاریِ خود، فریاد از این سوز که از فوت تو1 در جان ما، در عالم کس نیست که ببخشد به روز و زمان ما.

در عشق تو که مست و گهی پَست شوم

وز یاد تو که نیست و گَهی هَست شوم

در پَستی و مَستی ار نَگیری دستم

یکبارگی  ای نگار از دَست شوم

1-درگذشتن تو، از یاد بردن تو

همراه با مناجات سحرگاهی-سحرگاه سوم

  • آقاگل ‌‌
  • شنبه ۲۹ ارديبهشت ۹۷
  • ۱۱ نظر

الهی! هرچه بی‌طلب به ما دادی، به سزاواری(لیاقت) ما تباه مَکُن؛ و هرچه به ما کردی از نیکی، به عیب ما بُریده مکن؛ و هرچه نه به سزای(پاداشت) ما ساختی، به ناسزائی(نالایقی) ما جدا مکن.

الهی! آنچه ما خود را کِشتیم به بر میآر و آنچه تو ما را کِشتی آفت ما را از آن باز دار، من چه دانستم که مُزدور(مزدبگیر) را اوست که بهشت باقی او را حظّ(لذّت) است و عارف اوست که در آرزوی تو یک لحظه است، من چه دانستم که مُزدور در آرزوی حور و قصور(قصرها) است و عارف در بحر عیان غرقۀ نور است.

یارب تو به فَضل مُشکلم آسان کن

از فضل و کَرَم درد مرا دَرمان کن

بر من مَنگر که بی‌کَس و بی هُنرم

هرچیز که لایق تو باشد آن کن...

همراه با مناجات سحرگاهی-سحرگاه دوم

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۲۸ ارديبهشت ۹۷
  • ۱۴ نظر

الهی! نام تو ما را جَواز و مهر تو ما را جَهاز؛ الهی! شناخت تو ما را اَمان و لطف تو ما را ایمان؛ الهی! فضل تو ما را لَوا(نشانه،پرچم) و کنف(سایه،جانب) تو ما را مَأوی(پناهگاه).

الهی! ضعیفان را پناهی، قاصدان را بر سر راهی، مؤمنان را گُواهی. چه بود که افزایی نگاهی...

اِی جملۀ بی کسان عالم را کَس

یک جو کَرَمَت تمام عالم را بَس

من بی‌کَسم و کَسی ندارم جز تو

یارب تو به فریاد من بی‌کَس رَس

همراه با مناجات سحرگاهی-سحرگاه اول

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۹۷
  • ۱۶ نظر

الهی! اِی کریمی که بخشندۀ عطایی؛ و اِی حکیمی که پوشندۀ خطایی؛ و اِی اَحدی که در ذات و صفات بی همتایی؛ و اِی خالقی که راهنمایی؛ و اِی قادری که خدایی را سزایی؛ به ذاتِ لایزالِ خود و به صفاتِ با کمالِ خود و به عزتِ جلالِ خود و به عظمتِ جمالِ خود که جانِ ما را صافیِ خود ده؛ دلِ ما را هوایِ خود ده؛ چشم ما را ضیاءِ خود ده؛ و ما را آن ده که آن به.

یا رب تو مرا اِنابَتی روزی کن

شایسته خویش طاعتی روزی کن

زان پیش که فارغ شوم از کار جهان

اندر دو جهان فراغَتی روزی کن

ما هم آمده‌ایم .... با نامه‌های "کوفی "....

  • آقاگل ‌‌
  • شنبه ۸ مهر ۹۶
  • ۲۴ نظر

گفتند:«ای شیخ دل‌های ما خفته است که سخن تو در وی اثر نمی‌کند. چه کنیم؟». 

گفت:«کاشکی خفته بودی، که خفته را بجنبانی بیدار شود. دل‌های شما مرده است که هرچند می‌جنبانی، بیدار نمی‌شود».

تذکرة‌الاولیاء

ذکر حسن‌بصری رحمه‌الله‌علیه


س.ن:

این را می‌خوانم و فکر می‌کنم نکند دل‌های ما خفته که نه، مرده باشد؟ نکند بیش از حد درگیر پوسته شده باشیم. نکند فراموش کرده باشیم قیام عاشورا را. دلیلش را. هدفش را. نکند دل‌هایمان مرده باشد؟ که خفته را جنباندن بیدار کند و مرده را هرگز.

دیالوگ نوشت

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۷ مهر ۹۶
  • ۱۳ نظر

_ من یک بار او را دیده‌ام که با اسیرانِ نصرانی، عیسی مسیح را به شفاعت گرفت که آشفتگی نکنند و بند از پای ایشان برداشت. هنوزم این سخن در گوش است که فرمود: «ما برای برداشتن بند آمده‌ایم نه بند نهادن.» سرداری از فاتحان ایران بر جمل می‌خندید و حسین ابن علی او را به فریاد گفت:«ما آمده‌ایم با ظلم بجنگیم، نه آنکه خود ظالم باشیم.»

عبدالله: از او بسیار می‌گویند. و آنها که می‌گویند، چرا خود چون او نیستند؟

"روز واقعه"

"بهرام بیضائی"

کجائید ای شهیدان خدایی...

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۳ مهر ۹۶
  • ۲۰ نظر


بی جهت دنبال برهان و کلام و منطقیم

چای بعد روضه کافر را مسلمان می‌کند!

 عکس از کانال درخت


+ ادامه اشعار را در اینجا بخوانید: دلتنگ چایی روضه ارباب هستم

++ بخوانید: هل من ناصر ینصرنی _ حسین وارث آدم

+++ بخوانید: لیک یا حسین _ حسین وارث آدم

س.ن:

این شبا بنده رو هم دعا کنید. 

اگر بیتی هم در ذهن دارید کامنت کنید. سپاس

#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۳۱ شهریور ۹۶


خاک کوی تو به صحرای قیامت فردا

همه بر فرق سر از بهر مباهات بریم...


#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله


+تک بیت‌های بی‌مخاطب را دریابید.