۷۲ مطلب با موضوع «وبلاگ نگاری» ثبت شده است

پس از سه سال وبلاگ نویس بودن

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۱۴ مهر ۹۶

درست سه سال پیش در چنین روزی به پیشنهاد دوستی که دست تقدیر راه ما رو از یکدیگر جدا کرده بود (هر کجا هست خدایا به سلامت دارش) این وبلاگ رو ساختم. درست سه سال پیش.

نقدی، نصیحتی، صحبتی، فحشی(زهر از قبل تو نوشدارو فحش از دهن تو طیبات است.)، حرف دلی، حدیثی، دارید بفرمائید. کم پیش میاد از این فرصتا. و اینکه لطفاً دوستی باشید که عیب و ایرادهای دوستش رو می‌گیره تا یک وقت به دست دشمناش نیافته. پس بدون تعارف حرفاتون رو بگید.

س.ن:

نظرات تأیید نمی‌شوند. امکان نظر دادن ناشناس نیز فراهم است.

آموزش کدنویسی قالب-1

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۱۳ مهر ۹۶
  • ۲۷ نظر

من کدنویس نیستم ولی کدنویس‌ها رو دوست دارم. توی یکی دوسال گذشته بیان کدنویس‌های خوبی داشت که الحق آموزش‌های خوبی رو به اشتراک می‌گذاشتند. از جمله عرفان عزیز و از جمله پلاک هفت عزیز و اخیراً هم این دوست خوبمون آقا صابر. از همون اوایل وبلاگ نویسی (که چند روز دیگه رسماً میشه سه سال) گاهی وقتا قالب وبلاگم رو اینقدر دستکاری می‌کردم تا بعضی چیزا رو به صورت تجربی یاد گرفتم. و حالا تصمیم دارم بعضی از این تجربیات رو به اشتراک بگذارم. (البته با همین پیش زمینه که ذکر شد: من کدنویس نیستم. ولی کدنویس‌ها رو دوست دارم.)

آموزش اول:

 اگر از اون باکس(مربع؟ جعبه؟) دنبال کنندگان وبلاگ خسته شدیم و می‌خوایم که حذفش کنیم و اون رو با این فرم زیبا(عکس اول) جایگزین کنیم باید چکار کنیم؟

خب اصلاً کار سختی نیست. کافیه ابتدا داخل قسمت تنظیمات ساده وبلاگ بشید و گزینه «عدم نمایش جعبه دنبال کنندگان» رو تیک بزنید و تنظیمات رو ذخیره کنید. اگر وارد وبلاگ بشید می‌بینید که جعبه دنبال کنندگان حذف شده. حالا این قطعه کُد رو نگاه کنید.(دانلود کد) همین طور که مشخصه به صورت پیش فرض آدرس وبلاگ بنده داخل این قطعه کُد درج شده.(عکس دوم) پس در مرحله اول آدرس وبلاگ من رو با آدرس وبلاگ خودتون جایگزین کنید. بعد از اون باید این قطعه کُد رو در قسمت «قالب_ ویرایش ساختار قالب فعلی» قرار بدید. مکان قرار دادن کُد دست خودتونه. بعنوان مثال اگر دوست دارید این کادر در ستون سمت چپ وبلاگ و بعد از توضیحات وبلاگ قرار بگیره اون رو بعد از تگ </box:blog_info> قرار بدید.(عکس سوم) اگر جای دیگه‌ای رو هم براش در نظر دارید که کُد رو در اون قسمت وارد کنید. و در نهایت دکمه ذخیره رو بزنید تا تنظیمات ذخیره بشه. به همین سادگی. 


نکته: اگر قصد دارید مثل من چند جای متفاوت رو تست کنید و بهترین مکان رو برای این کادر پیدا کنید حواستون باشه که پس از هر بار ویرایش باید دکمه ذخیره رو فشار بدید. و ضمناً حواستون باشه که موقع تست کردن کُد رو فقط یکبار در قالب قرار داده باشید. 

اگر جایی از متن نامفهوم بود یا سوالی داشتید بپرسید. شاید کمی دیر ولی بالاخره جواب می‌دم.

تا آموزشی دیگر خدا یار و نگهدارتون.

دوستانی بهتر از آب روان...

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۱۳ شهریور ۹۶
  • ۲۳ نظر


دریافت


هیچوقت آدم لفظ قلم حرف زنی نبودم. و اگر حرفی هم بوده سعی کردم به ساده‌ترین شکل ممکن اون رو به زبون بیارم. امروز و فردا تولد دوتا از دوستان گرامی وبلاگی است. دو دوستی که خوشحالم از آشنایی‌شون و از اینکه این وبلاگ باعث شد چنین دوستانی داشته باشم. و خب از اون جایی که هنوز دنیای مجازی آنقدر پیشرفت نکرده که بشه در اون به دوستانت در روز تولدشون هدیه مناسبی داد به ناچار این پست رو با نهایت ادب و احترام تقدیم این دو دوست عزیز می‌کنم که دوست اول رو با اسم خورشید خانم بلاگستان می‌شناسید و دوست دوم هم کسی نیست جز نویسنده وبلاگ زاویه زیست پری خانم. امیدوارم هر دو در زندگی شاد و خوشحال و موفق و موید و مظفر و منصور باشید.


س.ن: فایل صوتی، قسمتی از داستان انگلیسی شازده کوچولوست که نگارنده بسیار دوستش دارد.


دل را به زلف پرچین، تسخیر می‌توان کرد...

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۲۷ مرداد ۹۶
  • ۲۵ نظر

دل را به زلف پرچین، تسخیر می‌توان کرد

این شیر را به مویی، زنجیر می‌توان کرد


هر چند صد بیابان وحشی‌تر از غزالیم

ما را به گوشهٔ چشم، تسخیر می‌توان کرد


از بحر تشنه چشمان، لب خشک باز گردند

آیینه را ز دیدار، کی سیر می‌توان کرد؟


ما را خراب‌حالی، از رعشهٔ خمارست

از درد باده ما را، تعمیر می‌توان کرد


در چشم خرده بینان، هر نقطه صد کتاب است

آن خال را به صد وجه، تفسیر می‌توان کرد


گر گوش هوش باشد، در پردهٔ خموشی

صد داستان شکایت، تقریر می‌توان کرد


از درد عشق اگر هست، صائب ترا نصیبی

از ناله در دل سنگ، تاثیر می‌توان کرد

صائب تبریزی

با دکلمه: محمد حسین سوهانی


خب فکر می‌کنم نیازی نباشد بگویم چه خبر است. قطعاً خودتان می‌دانید. 

این‌ هفته مهمان صدای یکی از دوستان خوب وبلاگنویس و از همکاران رادیوبلاگی‌ها هستیم. خوشحالم این افتخار رو داشتم تا با محمد حسین سوهانی عزیز آشنا شوم.(و ایضاً با دیگر بچه‌های رادیو.) 


هفته آینده هم مهمان صدای خانم رفیعه رجعتی هستیم.


بشنوید:




جان پس از عمری دویدن لحظه‌ای آسوده بود...(لینک اصلاح شد)

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۱۳ مرداد ۹۶
  • ۲۷ نظر

جان پس از عمری دویدن لحظه‌ای آسوده بود

عقل سر پیچیده بود از آنچه دل فرموده بود

 

عقل با دل رو به رو شد، صبح دلتنگی بخیر

عقل برمی‌گشت راهی را که دل پیموده بود

 

عقل کامل بود، فاخر بود، حرف تازه داشت

دل پریشان بود، دل خون بود، دل فرسوده بود

 

عقل منطق داشت، حرفش را به کرسی می‌نشاند

دل سراسر دست و پا می‌زد، ولی بیهوده بود

 

حرف منّت نیست اما صد برابر پس گرفت

گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود

 

من کی‌ام؟! باغی که چون با عطر عشق آمیختم

هر اناری که پروردم به خون آلوده بود

 

ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق

از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود!

 

"فاضل نظری"

 کتاب "ضد"

 


 

 

این هفته در خدمت یک رفیق خوب هستیم. رفیقی که توی این یکی دوهفته نتایج کنکورش هم خواهد اومد. و من مطمئنم که باید یک شیرینی مهمونمون کنن :) 

 

بشنوید با صدای فاطمه از وبلاگ من و خدات دو تا دیوونه‌ایم

 

 

 

اگر میل به خواندن شعر داشتید پیام دهید. هفته بعد نوبت شماست.

 

س.ن:

تک بیت های بی مخاطب به روز شد.(ابتدای وبلاگ دست راست نرسیده به آدرس کانال) با چند شعر به مناسبت ولادت امام رضا(ع)، ضمن اینکه عیدتون مبارک. 

روایت هم داریم در این عید سعید اگر برای کسایی که نامشون سعید هست دعا کنید خدا خیلی دوست تون داره. دیگه اگه عیدی هم بهشون دادید که چه بهتر. بازهم میل خودتون.

خدا! به حق دل عاشقان سرگردان...

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۶ مرداد ۹۶
  • ۱۸ نظر

خدا! به حق دل عاشقان سرگردان

مرا به آنچه که بودم دوباره برگردان


به  کدخدایی ِ آبادی ِ به دور از عشق

نه این رعیّت ِخانه خراب و سرگردان


یقین که عشق و غمش حکم نان انسان است

ولی امان که اگر در گلو بماند نان!


جناب ِعشق عجب باغبان بی رحمی‌ست

دو لاله چیدن از آن باغ و این همه تاوان؟!


به قدر قدرت هرکس ستم سزاوار است

مگر که بید چه دارد برابر طوفان؟!


خدا! بریده‌ام از عشق و زندگی دیگر

به آیه آیه‌ی توبه، به جان الرّحمن...


"علی حیات بخش"





به رسم مرسوم هر جمعه(که البته جمعه هفته پیش به خاطر اسباب کشی فراموشش کردم) یک شعر و یک دکلمه داریم، بعلاوه تک بیت‌های بی‌مخاطبی که به روزرسانی شد.

زحمت دکلمه شعر بالا رو هم خانم پری از وبلاگ زاویه زیست کشیدند. از رفقای خوب روزگارم هستند ایشون :)

 هفته بعد نوبت شماست. اگر دوست داشتید اعلام کنید شعر هفته بعد رو براتون ارسال می‌کنم.

تک بیت‌های بی‌مخاطب و یک شعر دیگر

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۲۳ تیر ۹۶
  • ۲۸ نظر

خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت 
از فکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت 

از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی 
بالاتر از پروبالم نپریدم دلم گرفت

از اینکه با تمام پس انداز عمر خود 
حتی ستاره‌ای نخریدم دلم گرفت 

کم کم به روی سطح آینه برف می‌نشست 
دستی بر آن سپید کشیدم دلم گرفت 

دنبال کودکی که در آن سوی برف بود 
رفتم ولی به او نرسیدم دلم گرفت 

نقاشی‌ام تمام نشد و زنگ خانه خورد
من هیچ خانه‌ای نکشیدم دلم گرفت 

شاعر کنار جوی گذر عمر دید و من 
خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت 

سید مهدی نقبایی 


س.ن: در نظر دارم هر جمعه علاوه بر به روز رسانی بخش تک بیت‌های بی‌مخاطب، یک شعر خوب رو هم اینجا به اشتراک بگذارم.(به قول یک بزرگی، زکات شعر خوب به اشتراک گذاشتن اون شعره.) 

خودم که صدایی ندارم، ولی اگر دوستی بود که دوست داشت شعر بالا رو دکلمه کنه، بفرسته تا ضمیمه کنم. 

تک بیت‌های بی‌مخاطب هم به روز شد. (مستقیم بالا سمت راست وبلاگ)




با صدای محبوبه شب بشنوید.

با تشکر از ایشون. :))


گاهی کتاب‌هایت را بخوان! ضرر ندارد

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۱۴ تیر ۹۶
  • ۲۲ نظر

به قول مهران مدیری عزیز و دوست داشتنی:

 

" چقد کتاب می خونیم؟

مده که بعضی از جوونا ساعت ها تو خیابون دور دور میکنن، چقد کتاب میخونیم؟

مده که بعضی از خانوما از ماهی سی روز بیست و چها روزش رو تو آرایشگاهن، چقد کتاب می خونیم؟

 

مده که از یک شب تا پنج صبح ملت میرن تو فضای مجازی ساعت ها بیخودی می چرخن و دارن چت می کنن، چقد کتاب می خونیم؟

مده که سریال ترکیه ای میبینیم در چهارصد و چهل و چهار قسمت، چقد کتاب میخونیم؟

مده که بعضی از جوونا درگیر مدل ماشین، مدل مو و مدل شلوارن، چقد کتاب می خونیم؟

کاش کتاب خوندن مد بود.

کاش کتاب خوندن مد بود.

سرانه مطالعه هر ایرانی در هر سال فقط چند دقیقه است و سرانه توی اینترنت بودن هر ایرانی در هر سال هزاران ساعته.

کاش کتاب خوندن مد بود. "

 


دریافت

 

به دعوت دو تن از دوستان خوب بلاگر، خانم خانومی و خانم شیری:

 

عکس اول، یک یادگاری خوب و ارزشمند از یکی از بهترین دوستان مجازی که همراه یک نامه قشنگ به دستم رسید. از علی آقای گوهری. ان شالله هرجایی هستی سرت سبز باشه الآن. و ان شالله به اون خواسته ای که چند وقتی هست دنبالشی برسی داداش گلم.

 

عکس دوم، کتابی از آقای احسان پور، که از اتفاق هم هم رشته‌ای بنده هستند. و هم هم استانی. نقیضه‌هایی است که ایشون بر کتاب "گریه‌های امپراطور" جناب فاضل جان نظری نوشته‌اند. 

 

عکس سوم، یک یادگاری از پدربزرگ مرحومم. یک حافظ جیبی که همیشه همراهم هست. 

 

همین. مختصر و مفید.

 

س.ن:

دوستان کنکوری حتماً مداد نرم و پاک کن همراه تون ببرید. از من پیرمرد گفتن :d

 

س.ن2: 

محض اطلاع امروز چهاردهم تیر بود. دوستانی که قصد دارند توی مسابقه فراخوان رادیو شرکت کنن فقط دو سه روز فرصت باقی مونده‌ها. از من پیرمرد گفتن.