مسیحای من...

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۱ دی ۹۴

به قصد عشق رفتی از غم نان سردرآوردی
زدی دل را به دریا از بیابان سردر آوردی
تو مثل هیچ کس بودی که مثل تو فراوان است
سری بودی که روزی از گریبان سردرآوردی
تو می شد جنگلی انبوه باشی از خودت اما
قناعت کردی و از خاک گلدان سردر آوردی
دراین پس کوچه های پرسه ماندی تا مگر شاید
دری بر تخته خورد و از خیابان سردر آوردی
توکل شرط کامل نیست این را مولوی گفته است
بخوان آن را دوباره شاید از آن سردر آوری
"مسیحای من ای ترسای پیر پیرهن چرکین"
چه پیش آمد که از شعر زمستان سر در آوردی


تصمیم داشتم بگذارم توی کانال، اما...
امایش را نمیدانم.!
خلاصه کلام دوست داشتم بگذارمش اینجا :)

زمستونتون مبارک :)

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۱ دی ۹۴
  • ۱۰ نظر

اول از همه بگم زمستونتون مبارک :)))

ان شالله فصل سرد و پربارشی پیش رو داشته باشیم.

در مورد امشب هم تشریف بردیم خانه مادربزرگ جانمان و مقادیر فراوانی شیربرنج نوش جان نمودیم.

و کلی باهم خاطره تعریف نمودیم و چرت و پرت گفتیم و این بنده نگارنده بسیار سربسر دخترعمه جان کوچکمان گذاشته و بسی خندیدیم:دی (نامبرده کلاس دوم ابتدایی هست)

 + بهش می گم دختر عمه "ز" خاله منه!

- میگه نه نیست هنوز که شوهر نکرده! :/

تصور کنید بعد از این پاسخ بنده را باکیفیتی خندیدم که اشک ها فوران نموده و دل درد بگرفتم! و تصور کنید ملت را که مات و مبهوت ما نگاه می کردند. و بعد که قضیه را برایشان توضیح دادم باز قهقهه :)

در کل شب خوبی بود.

منهای این یک ساعت آخر که به شدت سرمان درد می کند اینقدر که پست یلدایی دیده و خوانده ایم مطمئنن تا یکسال آینده از یلدا متنفر خواهیم بود:/

فال حافظ نیز زدیم :


بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد

هلال عید به دور قدح اشارت کرد


ثواب روزه و حج قبول آن کس برد

که خاک میکده عشق را زیارت کرد


مقام اصلی ما گوشه خرابات است

خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد


بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل

بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد


نماز در خم آن ابروان محرابی

کسی کند که به خون جگر طهارت کرد


فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز

نظر به دردکشان از سر حقارت کرد


به روی یار نظر کن ز دیده منت دار

که کار دیده نظر از سر بصارت کرد


حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ

اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد

یلدای شکرستانی :)

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۳۰ آذر ۹۴
  • ۶ نظر

برنامه شکرستان و گوینده اش آقا مرتضی احمدی رو طبیعتا یادتون هست :)

ما پرسپولیسی ها بهش میگفتیم عمو مرتضی :))

یک پرسپولیسی تموم عیار بود ...




القصه تا چند دقیقه پیش به این فکر می کردم که برای شب یلدا چه تحفه ای آماده کنم مر اصحاب و یاران را!

که چو به وبلاگ مترسک جان رفتیم و پست ایشان را خواندیم فهمیدیم چه تحفه ای آماده کنیم شما یاران گرمابه و گلستان را :)

خلاصه اینکه کلیپ زیر تقدیم به همه شما دوستان به مناسبت این شب.wink





س.ن:

1- طلبه‌ی اُ منفی پست جالبی گذاشته بود به مناسبت این شب،  به قول ایشون "یلدا اگه بهانه‌ با خانواده بودن و با خانواده مهربان‌تر بودن باشه، تعارضی که با مذهب نداره هیچ، از اساس اصل جنس است! "

2- فاتحه ای بخوانید در این شب عزیز برای شادی روح مرتضی احمدی که از قضا امروز سالگرد وفات ایشون بود. و نیز فاتحه ای بخوانید برای شادی روح همه رفتگان 

3- امشب اولین یلدای بدون پدربزرگ است خدایش بیامرزاد و یادی کنم از آقاگل مرحوم (دائی مرحوم این بنده نگارنده) اگر فاتحه ای برایشان دهید سپاسگذارتان خواهم بود.

یلدایتان مبارک، ایامکم سعیدا الطافکم مزیدا smiley


"الفقیرالحقیر آقاگل کبیر"

اندر احوالات یلدا

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۲۹ آذر ۹۴
  • ۸ نظر
اندر احوالات این لغت چنانچه پیشینیان گفته و ادیبان نگاشته اند به معنای تولد و زاده شدن است، در این بین جمعی از علما زاده شدن را به تولد حضرت مسیح (ع) نسبت داده و دسته ای نیز آنرا کاملا بی ربط دانسته و گفته اند یلدا به زایش مهر تابان پس از شبی طولانی اشاره دارد. القصه آنچه نمایان است روز آخر پاییز و آغاز فصل سرد زمستان را شب یلدا گفته اند.
شبی که به درازترین شب سال شهره بودی (آنهم تنها با یک دقیقه تفاوت- توضیح از این بنده نگارنده) و گفته اند که در همین شب آفتاب به برج جدی وارد شدی و از همین رو قدما آنرا شبی شوم دانند!
و شهرت این شب چنان است که بارها دستمایه شعرا قرار گرفته و آنان از لحاظ سیاهی، چشم یار و از لحاظ دراز بودنش زلف یار را شبیه یلدا گفته اند. و ایضا شب هجران را که الحق شبی است سیاه تر و درازتر از این شب... :( خوشا شما که شاعری بلدید):

فلمثل سعدی جان چنین گوید در وصف سیاهی و درازی زلف یارش که چو زلف بر صورت اندازد گویی شب یلدا برآمده است!

روز رویش چو برانداخت نقاب از سر زلف 
گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست
 
و ایضا این شعر جناب عنصری در وصف سیاهی چشم یار:

نور رایش تیره شب را روز نورانی کند
دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند

و اندر احوالات شب هجران سعدی علیه الرحمه چنین گوید:

هنوز با همه دردم امید درمان است 
که آخری بود آخر شبان یلدا را...

و این بیت از لا ادری همایونی نیز که ناتمامی شب یلدا را به تصویر کشد:

شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست 
گریه های سحرم را اثری پیدا نیست 

و دگر آنکه از قدیم الآیام چنین رسم بوده تا جوانان در این شب به گرد کرسی های زمستانی پدربزرگان و مادربزرگان گرد آمده، آجیلیات و میوه جات آنان را خورده و گوش به حکایات زیبایشان سپارند. و چنین گویند که خواندن داستان "سوگ سیاوش" و "رستم و سهراب" شاهنامه و گرفتن فال حافظ در این شب بسیار مستحب بوده و باعث گرمی محفل گردد.
و هم در این شب است که محبت مادربزرگان در حق نوه گان فزونی یافته و برایشان آش جو بار می گذارند تا چو صبح سپید بردمید گرسنه نمانده و با غذایی گرم به استقبال زمستانی سرد روند!

و این بود اندر وصف یلدا!
با آرزوی شبی خوش و خرم در پناه خوانواده

" الفقیرالحقیر
 آقاگل کبیر!"


پیشنهاد آهنگی هفته

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۲۷ آذر ۹۴
  • ۱۰ نظر

دوستانی که موسیقی سنتی را می پسندند و از طرفی موسیقی پاپ راهم دوست می دارند، این قطعه زیر مختص شماست :)

فوق العاده شنیدنی است. با هر سلیقه موسیقیایی مطمئنم که دوستش خواهید داشت.

 س.ن: این پست را تقدیم می کنم به صاحبان وبلاگ دستان خالی با عرض تبریکات ویژه خدمت ایشان.




قلم برکش که بگریزد سیاهی

سپیدی پاش بر دل با نگاهی

به لبخندی بکُش رنگ تباهی

که می پاشد ز لبخندت سپاهی

ندارد جنگ عشاقت تناهی

نمانده بر سر یک تن کلاهی

نخواهی بر کمال کس گواهی

که خود جاهی و نقصان را بکاهی

دلم مغروق از آهی به آهی

چو ماهی که شود مفتون ماهی

ز چاهی میرسم هر دم به چاهی

نشان ده بر من مفقود راهی

نشانده بر شب تارم پگاهی

خیال در طلوعت پادشاهی

چنین واهی دلم گاهی به گاهی

کند در آرزویت کوه، کاهی


لینک دانلود آهنگ

آقاگل کانال دار شد :)

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۲۶ آذر ۹۴
  • ۸ نظر

 مثل هر روز نشسته بودیم کنار لبتاب همایونی و کف جفت پا را چسبانده بودیم به بخاری و همزمان چشممان به بازی استقلال بود و پشت سرهم  به صبایی ها فحش می دادیم که چرا گل نمیزنید دیگر تا دل ما خنک شود! :/ در همین  گیر و دار ور رفتن با لبتاب جان به یکباره خود را در کانالی بدیدم به اسم دوکلمه حرف حساب! با مدیریت آقاگل!!

خلاصه کلام، تصمیم دارم در کنار وبلاگ یک کانال هم داشته باشم.

البته با همان هدف که دوست داریم خوب خوانده شویم.

موضوع کانال تنها مطالب  ادبی است و شعر و داستان و گاه مطالب وبلاگیمان.

و از همین درگاه مجازی شما را به این کانال دعوت می نمائیم.

دوستان خود را نیز به کانال فرا بخوانید

با تشکر ویژه از همگی شما دوستان گل :)



شب قشنگ

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۲۲ آذر ۹۴
  • ۶ نظر


القصه امشب که بارش شهابی بود برق شهر به مدت یک ربع قطع شد!

ما نیز فرصت را غنیمت شمرده شال و کلاهی به سر کرده و در آسمان زیبای پر از ستاره مستغرق شدیم.

توفیقی بود اجباری برای دیدن شهاب بارون:))

بخصوص که شب اول ماه قمری هم بود و آسمون پر بود از ستاره.

دیدن خوشه پروین و راه شیری بعد از مدت ها، دیدن صورت فلکی شکارچی و در نهایت رویت بیش از ده شهاب سنگ در همین 15دقیقه! خیلی خیلی خوب بود.

خدایا دمت گرم بخاطر این شب قشنگ زمستونیت.

در مورد شهاب بارون این شهاب بارون جوزایی است و ( یعنی منشا صورت فلکی جوزا است) و اوج بارش شهابی فردا شب هست.


ولایت عشق (پیشنهاد آهنگی)

  • آقاگل ‌‌
  • شنبه ۲۱ آذر ۹۴
  • ۵ نظر


تیتراژ سریال ولایت عشق با صدای محمد اصفهانی بزرگوار.


این بنده نگارنده بچه بودم تی وی جانمان این سریال رو بصورت سیاه سفید پخش می کرد! عاشق آهنگ آخر فیلم بودم.

الآن هم درسته که پیر شدم اما هنوز هم عاشق این آهنگ هستم.