- آقاگل
- دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶
- ۴۲ نظر
خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت
از فکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت
از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی
بالاتر از پروبالم نپریدم دلم گرفت
از اینکه با تمام پس انداز عمر خود
حتی ستارهای نخریدم دلم گرفت
کم کم به روی سطح آینه برف مینشست
دستی بر آن سپید کشیدم دلم گرفت
دنبال کودکی که در آن سوی برف بود
رفتم ولی به او نرسیدم دلم گرفت
نقاشیام تمام نشد و زنگ خانه خورد
من هیچ خانهای نکشیدم دلم گرفت
شاعر کنار جوی گذر عمر دید و من
خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت
سید مهدی نقبایی
س.ن: در نظر دارم هر جمعه علاوه بر به روز رسانی بخش تک بیتهای بیمخاطب، یک شعر خوب رو هم اینجا به اشتراک بگذارم.(به قول یک بزرگی، زکات شعر خوب به اشتراک گذاشتن اون شعره.)
خودم که صدایی ندارم، ولی اگر دوستی بود که دوست داشت شعر بالا رو دکلمه کنه، بفرسته تا ضمیمه کنم.
تک بیتهای بیمخاطب هم به روز شد. (مستقیم بالا سمت راست وبلاگ)
با صدای محبوبه شب بشنوید.
با تشکر از ایشون. :))
تا بحث بحث اعدام، و راه اندازی "کمپین نه به اعدام" و "کمپین نه به کمپین نه به اعدام" مطرح است! از همین تریبون استفاده کرده و این نکته را مطرح کنم که این بنده نگارنده نه تنها طرفدار اعدام هستم. بلکه معتقد به قانونی هستم به نام "قانون کلت!" که معرف اکثریت دوستان هم هست. خلاصه کلام (خیر الکلام ما قل دل) معتقدم وقتی انسانی خودش نمیخواهد انسان باشد باید با یک عدد تیر که در شقیقهاش زده میشود هم خودش و هم دیگر انسانها را از وجود نامبارکش خلاص کرد و تمام! ولو وی معشوقه خودت باشد.
خیلی بیخود و بیجهت یکباره یاد اولین روزی افتادم که اینجا رو ساختم، اینجا اولین پست این بنده نگارنده است، قبل و بعد از این وبلاگ وبلاگ دیگه ای نداشتم. و هرگز هم نخواهم داشت. سومین تابستون رو بعنوان یک وبلاگ نویس دارم تجربه میکنم.
از بین پستهایی که ظرف یک ماه اول وبلاگ نویسی بودنم نوشتم این پست رو بیش از همه دوست دارم. کامنت اول از فردی بود که من رو وبلاگ نویس کرد. کامنت دوم از طرف یکی از مهمترین افراد زندگیمه، که آدرس اینجا رو داشت و همچنان هم داره و گاهی سر میزنه. کامنت سوم هم از دوستی هست. که یکبار کل آرشیو این وبلاگ رو خواندند کاری که از حوصله خودمم خارجه. بیش از هزار پست طی تقریبا دو سال و نه ماه وبلاگ نویسی.
س.ن:
اعتراف میکنم وقتی برای بار اول به وبلاگی سر میزنم به محض اینکه بازش میکنم یک راست میرم سراغ اولین مطلبش. یا بهتره بگم اولین مطالبش! (به خصوص اگه سابقه چندین ساله داشته باشه)
س.ن2:
این مرض ویرایش پست در تلگرام کم بود! اینجاهم گریبان مون رو گرفته. سه بار ویرایش زدم.
نیمی از نگرانیها و اضطرابهای ما مربوط به نظر دیگران است، ما باید این خار را از بدن خود بیرون بکشیم.
نظر دیگران تصوری خام یا یک وهم است که هر لحظه میتواند تغییر کند.
نظر دیگران به نخی بند است و ما را بردهی آنان میکند. برده ی نظراتشان و بدتر، بردهی آنچه وانمود میکنند به نظرشان میرسد.
درمان شوپنهاور
اروین دی یالوم
#وصف_الحال_خیلی_هامون
سابق از این، پستهایی مینوشتم با همین عنوان بالا، که پست ثابت وبلاگ بود. که اغلب گزیدهای از یک کتاب هستند. سعی میکنم از این هفته این سنت را مجدد احیا کنم.
این سری پستها هر سه شنبه به روز خواهند شد.
چون تو جانان منی جان بی تو خرم کی شود
چون تو در کس ننگری کس با تو همدم کی شود
گر جمال جانفزای خویش بنمایی به ما
جان ما گر در فزاید حسن تو کم کی شود
دل ز من بردی و پرسیدی که دل گم کردهای
این چنین طراریت با من مسلم کی شود
عهد کردی تا من دلخسته را مرهم کنی
چون تو گویی یا کنی این عهد محکم کی شود
چون مرا دلخستگی از آرزوی روی توست
این چنین دل خستگی زایل به مرهم کی شود
غم از آن دارم که بی تو همچو حلقه بر درم
تا تو از در در نیایی از دلم غم کی شود
خلوتی میبایدم با تو زهی کار کمال
ذرهای همخلوت خورشید عالم کی شود
نیستی عطار مرد او که هر تر دامنی
گر به میدان لاشه تازد رخش رستم کی شود
شعر از شیخنا عطار، با صدای استاد گرانقدر شجریان عزیز بشنوید.
+تک بیت های بی مخاطب به روز شد.(مستقیم بالا دست راست نرسیده به آدرس کانال)
س.ن: معادل "تو" در مصرع اول برای بنده تنها چایی میتونه باشه و بس! چون تو جانان منی جان بی تو خرم کی شود؟ "چایی"
#ما_هیچ_ما_نگاه