۴۷۹ مطلب با موضوع «خودنوشت‌ نگاری» ثبت شده است

تحقیقات آقاگل حکیم!

  • آقاگل ‌‌
  • شنبه ۱۹ تیر ۹۵
  • ۳۱ نظر

شنیدید دانشمندها میگن کودک درون و خر درون و گاو درون و از این دست؟

طبق تحقیقات بنده نگارنده هر فرد ایرانی از یک مهندس درون و یک پزشک درون نیز بهره می برد!


+بعدنوشت: یکی هم خصوصی کامنت گذاشته آدم ها آقاگل درون هم دارند؟! :/

نصیحت من باب دهه گودزیلایی ها!

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۱۸ تیر ۹۵
  • ۱۱ نظر

 به فرزندان خود علاوه بر تیراندازی و سوارکاری، شعور برخورد نیز بیاموزید! 


امضا:خوانواده یک زخم خورده! 

پیامک وارده

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۱۵ تیر ۹۵
  • ۲۵ نظر

پیامک اومده:

"عید سعید فطر مبارک. ماهیِ تازه رسید!

آدرس: ...

شماره تماس: ...

ماهی فروشی فلان"


 اول کار فکر کردم منظورش شروع ماه شوال هست! 

بعد یک لحظه فکر کردم نکنه برا عید فطر هم ماهی قرمز میفروشن ما خبر نداشتیم!

خلاصه اگه تا الان ماهی قرمز نخریدید برا عید فطرتون سریع اقدام کنید. ماهی قرمز ما که همچنان زنده است.



دیگران را عید اگر فرداست ما را این دمست

روزه داران ماه نو بینند و ما ابروی دوست

"حضرت عشق سعدی"




یورو و روایت شنگول و منگول!

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۱۴ تیر ۹۵
  • ۸ نظر

طنز گل کوچیک


نیم ساعت کامل به این کلیپ خندیدم. چقدر خوبه این سروش رضایی :)))

از اینجا ببینید.

به بهانه روز قلم و چند روایت دیگر

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۱۴ تیر ۹۵
  • ۵ نظر
یک - وقتی قصد پست گذاشتن میکنی اینقدر لوگوی بیان توی چشم و چال آدم فرو می رود که حتی اگر یادت نباشد 14تیر روز اهالی اهل قلم است هم خود بخود یادت بیاید.
از همین درگاه مجازی این روز رو به همه وبلاگ نویسان بیانی و غیر بیانی عزیز تبریک عرض می کنم.
اگرچه خیلی وقته که اغلب سر و کارمون با صفحه کلید هست! 

دو - دیشب که والیبال بود و آرژانتین با سرمربیگری ولاسکو جان رودرروی ما قرار گرفته بود و از قضا داخل سالن دوازده هزارنفری آزادی آهنگ "روزای سخت نبودن با تو" محسن یگانه پخش می شد! یک لحظه به این فکر کردم که این آهنگ در وصف والیبال ما هست و روزای سختی که بی ولاسکو گذشت!

سه - در مورد رقابت های یورو، همچنان از رادیو بازی ها رو میبینم! حالا چرا می بینم؟ چون رادیومون همون دستگاه دیجیتال تلوزیونه! جالب اینکه بعضی اوقات اینقدر هیجان زده میشم که چشم میدوزم به تلوزیون تا شاید تصویر آهسته اون صحنه پخش بشه! و البته بعد از سی ثانیه مغزم از هنگی در میاد! و به خاطر میارم که قرار نیست تصویری پخش بشه!

چهار - یک شعر از صبح افتاده ورد زبونم! این:

گفتی: "مگر به خواب ببینی رخِ مرا"
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست!

که البته مصرع اول از سجاد شهیدی و مصرع دوم از جناب مولوی است! و دقیقا نمیدونم چرا به هم ربط پیدا کردند!


نباید! نباید! ن...باید

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۱۳ تیر ۹۵
  • ۲۳ نظر

مادربزرگم همیشه می‌گفت بعضی‌ها را نمی‌توانی دوست نداشته باشی و بعضی‌ها را هم نمی‌توانی دوست داشته باشی!

می‌گفت چه غم‌انگیز است حال او که مجبور است دوست داشته باشد و بدتر از او، کسی که مجبور است دوست نداشته باشد...

مجبور باشد دوست نداشتنش را عیان کند...

مجبور باشد دوست نداشتنش را علنی کند!

به رغم این‌که دوستش می‌دارد و نباید.


سازمان حفاظت از محیط بانان!

  • آقاگل ‌‌
  • شنبه ۵ تیر ۹۵
  • ۸ نظر


قطعا باید عاشق کارت باشی تا جونت رو بر کف دست بزاری و در سخت ترین شرایط ممکن کار کنی. اون هم با حقوقی که چه بسا کمتر از یک دهم درصد فیش های حقوقی مدیران گرام هست!

 آنچه به نظر می رسد امروز بیش از پیش نیازمند سازمانی برای حمایت از محیط بانانیم!! "سازمان حمایت از محیط بانان"


لینک خبر


امیدوارم دیگر از این دست خبرها را نبینیم و نشنویم.

 خدا رحمتشان کناد...



+ یکی دیگر از عجایب هفت گانه جهان هم اینکه تبلیغات دور زمین مسابقات والیبال دیروز اختصاص داشت به سامانه های پرداخت موبایلی!(*730# گویا) با این جمله "وقته شارژه" - حالا باز بروید کمپین هکسره و از این ها بزنید بخندیم!


++ نکته دیگه اینکه به قول دوستان قاموسا وقتی عکسی برای مطالبتون در نظر می گیرید حجمش رو کم کنید! بنده قول میدم روی کیفیت تأثیر نگذاره. ایضا اگر کلیپ یا فایل صوتی به اشتراک می گذارید، اسم و مشخصاتش رو اگر بنویسید ثواب دنیا و آخرت رو در پی خواهد داشت و دعای هزاران بی اینترنت بدرقه راهتون خواهد بود:دی

به احترامتان می ایستیم.

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۳ تیر ۹۵
  • ۲۰ نظر

اولین هفته تابستان هفته بدی بود. و آبستن بدترین اخبار ممکن!

"25 خوانواده ای که جگرگوشه هایشان را راهی خدمت سربازی کرده بودند. حال در سوگ و ماتم از دست دادن عزیزانشان فرو رفته اند." در حادثه هایی دو دستگاه اتوبوس بین شهری دچار سانحه شده و 19 سرباز دار فانی را وداع گفته و 23 نفر نیز زخمی شدند. سربازانی که به احترامشان تمام قد می ایستیم و یادشان را همواره گرامی خواهیم داشت.


و اما سربازی!

 یا بهتر بگوییم خدمت مقدس سربازی! مقدس از این جهت که در راستای خدمت به کشور است! که ای کاش این اسم به جز بار معنایی اش بار عملی نیز می داشت! و مسئولین ذیربط نیز به معنای کلمه "مقدس" واقف بودند! جوانانی که دو سال از عمر جوانی خودشان را بر کف دستشان می نهند به این امید که بی هیچ توقعی به مملکت خویش خدمت کنند! بگذارید کمی از وضعیت اسفبار دوران سربازی را تشریح کنم.


- نکته اول اینکه مطابق با قوانین خدمت وظیفه حقوق یک سرباز باید حداقل 60% حقوق کارمندان نیروی مصلح باشد! یعنی حدود 500هزارتومان! اما هم اکنون میانگین حقوق دریافتی یک سرباز زیر75هزارتومان است! آن هم با تأخیر و با کسر مبالغ عجیب و غریب! حقوقی که بیشتر به پول تو جیبی(با فرض اینکه هزینه های یک سرباز فقط خرید جوراب باشد البته!) می ماند تا حقوق! افزایش دستمزد سربازان این مزیت را دارد که نه تنها باعث بهبود نسبی وضع اقتصادی سربازان شود، بلکه این انگیزه را در نیروهای مسلح تقویت می‌کند تا به سرباز به‌عنوان یک منبع گرانبها نگاه کنند و به سمت استفاده موثرتر از آن بروند.


- نکته دوم و تأسف بار اینکه، اغلب سربازان مطابق تحصیلات خود به کار گرفته نمی شوند! و بیشترین کاربردی که مثلا یک فارغ التحصیل رشته ریاضی از تحصیلاتش می برد این است که صبح به صبح سربازان را سرشماری کند! یا فارغ التحصیل رشته نفت باید تخت های خوابگاه را روغن بزند تا جیر جیر نکنند! فارغ التحصیل رشته تاریخ  را می خواهند که اعلام کند امروز چندم ماه است! و کسی که در رشته عمران تحصیل کرده است را میخواهند تا کامیون آجر را خالی کند! مثال هایی که به همان اندازه طنز بودنشان متأسفانه تلخ و واقعی نیز هستند!

- نکته سوم، مربوط به اعزام دسته ای از سربازان به مناطق مرزی است، مناطقی که اغلب به دست تروریست های حرفه ای است! و سربازی که با کمترین امکانات و کمترین آموزش باید با آن ها مغابله کند! فقط یک سوال، کجای این نبرد عادلانه است؟ همین چند وقت پیش چندین سرباز در شهر خاش قربانی شدند!

- نکته چهارم، اگرچه تلاش های بسیاری جهت رفاه بیشتر این جوانان در دوران سربازی صورت گرفته است اما همچنان ضعف های بی شماری در سربازخانه ها موجود است. وضعیت نظافت و رفاهی سربازخانه ها به هیچ وجه با کلمه "خدمت مقدس" سازگار نیست! این درست که می گوییم خدمت! اما طبق چه شرایطی؟ طبعا باید شرایط نیز مقدس باشد. سربازخانه هایی که 10عدد سرویس بهداشتی و 200سرباز دارند! سربازخانه هایی که غذای سربازانش ساچمه پولو و دمپایی ابری است! و با همه این کمبودها انتظار دارند سرباز در عرض ده دقیقه به مراسم صبحگاه برسد و هر روز به اندازه20000 کیلوکالری انرژی داشته باشد! و مریض هم نشود! به شخصه شاهد بدترین برخوردها بوده ام، در اردویی سربازی بیمار شده بود و تب داشت و افسری که اصرار داشت وی باید در خشم شب حضور داشته باشد! و نام برده ای که به کمک دو تن از دوستانش سرپا ایستاده بود و ده دقیقه بعد دچار تشنج شد! (خدمت مقدس سربازی؟!)-بنده سربازی نرفته ام ولی کم و بیش در این فضاها حضور داشته ام!- و همین الآن سهم سربازان از این ماه مبارک غذای کم است و خواب اندک و گرمای برجک.

نکته آخر، بار دیگر به خانواده های داغ دیده تسلیت عرض می کنم. مادران و پدرانی که فرزندشان را جهت امر مقدس سربازی رهسپار کردند و حال خود رهسپارند تا پیکر مقدسشان را تشییع کنند.

نو گلی پرورده بودم، خدمت از دستم ربود
آنچنان آن را گرفت، انگار در عالم نبود