۲۳۷ مطلب با موضوع «شعر نگاری» ثبت شده است

بوی باران می آمد

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۳۰ تیر ۹۴
  • ۵ نظر

بوی باران می آمد و ما از هوش بی هوش و مدهوش و سرمست از الطاف خداوندگار قطرات باران.



 سرمستی رحمت خداوندی.


به یاد خسرو شکیبایی

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۲۸ تیر ۹۴
  • ۲ نظر


سلام

حال همه ما خوب است

ملالی نیست

 جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور 

که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند

با این همه عمری اگر باقی بود

 طوری از کنار زندگی می گذرم 

که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد و نه این دل ناماندگار بی درمان

تا یادم نرفته است بنویسم

حوالی خواب های ما سال پر بارانی بود

میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه باز نیامدن است...


 


به یاد روز درگذشت زنده یاد خسرو شکیبایی عزیز.

خدایش رحمت کناد.

و به درستی که تنها این صداست که می ماند....

صدایی که یار غار و رفیق گرمابه و گلستان راه و نیم راه یک واحد بنده نگارنده جامعه گریز است و دیگر هیچ...!


لینک دانلود دکلمه


این عید سعید آمد

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۲۶ تیر ۹۴
  • ۹ نظر

ضمن تبریک و شادباش جهت طاعات و عبادات ( تبریک از این روی که قطعا با لطف پروردگار مورد قبول واقع خواهد شد) از همین درگاه مجازی عید سعید فطر را نیز به شما مهربانان تبریک و تهنیت عرض می نماییم.

ان شالله سال دیگر نیز توفیق زیارت این ماه مهربان را داشته باشیم.



و چند شعر زیبا :


بر سر خوان تو تنها کفر نعمت می‌کنیم

سفره‌ات را جمع کن ای عشق! مهمانی بس است...

فاضل

 

دیگران را عید اگر فرداست، ما را این دَم است

روزه داران ماه نو بینند و ما ابروى دوست

سعدی جان


آرزوی دیدنت تنها نه اهل ذوق را
شیخِ مسجد را هم این رویا به بام آورده است!
حسین جنتی

 

قـدر بشناسید مستـان آخریـن پیمانـه را...
ساقـی این هفته کند تعطیـل این میخانه را...
گو به مهمانان که مهمانی به پایان می رسد...
خورده یا ناخورده بایـد ترک کرد این خانـه را...


س.ن: از دوستان دعوت می کنیم این پست را تکمیل کرده و شعری برای ما بنگارند که گفته اند ذکات یک شعر خوب اشتراک گذاری آن است...

سپاس.

خنده های امپراتور

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۲۵ تیر ۹۴
  • ۶ نظر


تصور کن اناری را که از دست تو خواهد رفت

و یا موز و خیاری را که از دست تو خواهد رفت

تحمل کردنش سخت است میدانم، تصور کن

کباب چون چناری را که از دست تو خواهد رفت

نزن بر فرق سر آرام بنشین و تماشا کن

همه دار و نداری را که از دست تو خواهد رفت

نکش بیهوده آه از دل که آهت برنگرداند

ریالی را دلاری را که از دست تو خواهد رفت

همیشه عید با خود خنده و شادی ندارد، نه

تصور کن دماری را که از دست تو خواهد رفت

بخواهی یا نخواهی سیزده روزی به زندانی

چه غم راه فراری را که از دست تو خواهد رفت

رضا احسان پور

س.ن : خنده های امپراتور  نقیضه های ایست بر کتاب گریه های امپراتور فاضل نظری عزیز. 

توافق ظریفانه....

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۲۳ تیر ۹۴
  • ۸ نظر


شعر تقدیمی به تیم مذاکره کننده و تمامی  دوستان.

باشد که در سال همدلی گامی محکم در جهت اعطلای میهن برداشته شود به دور از قرض ورزی ها (غرز-غرض-قرز!) و جناه بازی ها ( جناه!!!)  و هزب بازی ها( یا حظب)


تو شاکری ز خالق و خلق از تو شاکرند

تو شادمان به دولت و مُلک از تو شادمان 

حافظ



س.ن: تعداد فراوانی "غلت"!!! املایی در متن گنجانده شده است!

aghagol left the group

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۲۲ تیر ۹۴
  • ۵ نظر

صحنه اولیه: اندر فضای مجازی و در گروهی در تلگرام با نام "شعر و ادب پارسی".

دوستی از در درآمده و از خود به در شده و جهالتش را با جک ها و شر و ورهایش ( حقیقت کلمه ای درخور ادب ایشان در میان فرهنگ لغتم نیافتم)  به نحو کامل به اثبات می رساند.:

یکی از پست های ایشان:

+ اصلأ سیستم پسرا خیلی جالبه کلا ....

- کامنت وارده بنده نگارنده :

- بنده سوال اساسیم اینه!!!!

انجمن آیا مدیر نداره؟

دوست عزیز خب حداقل کمی به اسم انجمن احترام بگزار ما هیچ اصلا برادر من

+اقا گل فکر کنم اسمت باشه مگه من چی گذاشتم که ناراحت شدی؟

و سناریوی از پیش طراحی شده! دوست دیگری با دادن یک سلام به ناگاه اضافه می شود.

*سلام

+سلام

*اینجا تنها چیزی که دیده نمی شه شعر پارسیه.

- نمیدونم بنده گمانم بر این بود که اینجا یک گروه شعر هست البته؟! و نه جک و مطالب ازین دست!!!

+باشه پس شعر میگم

* یه توپ دارم قل قلیه 

+توانا بود هر که دانا بود میازار موری که دانه کش است

+کلنگ از اسمان افتاد و نشکست برو کار کن مگو چبست کار

*بابا شعر هم هر کی داشت بزاره!!!

-نرسان جهل خویش را به ثبوت

که تو سنگین تری به وقت سکوت... ( کامنت وارده بنده حقیر و ترک صحنه مذاکرات!)

+مدیر کجایی این اقا گل داره درس اخلاق میده به من!

*میارار موری که دانه کش است، ن بده!

( و جملاتی که دور از سطح شعور بنده نگارنده و خوانندگان بوده و هست و از گفتنشان شرم دارم.)


باری، پس شد آنچه شد:

aghagol left the group


وای بر من گر کنم با تو نشست

وای بیداری که با نادان نشست...

غذای روح

  • آقاگل ‌‌
  • شنبه ۲۰ تیر ۹۴
  • ۳ نظر

بانو نشست.
ـ آقا! غذای روح، آیا می‌تواند به غذای جسم تبدیل شود؟
ـ غذای حلال، از هر نوع به هر نوع قابل تبدیل است. 
ـ پس در این هوای سوزان، زیر سایه‌بانِ شعر بنشینیم، تشنگیِ کویری را با نوشیدن شعر تسکین بدهیم، و قطعه نانی از شعر در کفِ دستِ بچه‌های‌مان بگذاریم.....

مردی در تبعید ابدی - نادر ابراهیمی

دعای خوب...

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۱۹ تیر ۹۴
  • ۶ نظر

قشنگترین دعاهایی که خواندم، دعاهای کودکان بود از کتاب دستان کوچک دعا. باید دست کسی که به فکر برگزاری چنین جشنواره ای افتاد را بوسید. امشب بر حسب اتفاق چند مورد از این ادعیه را خواندم بسیار چسبید!!! ( نوش جان روح جانمان!)

آقاگل

ای خدای مهربان! پدر من آرایشگاه دارد. من همیشه برای سلامت بودن او دعا می‌کنم. از تو می‌خواهم بازار آرایشگاه او و همه آرایشگاه‌ها را خوب کنی تا بتوانم پول عضویت کانون را از او بگیرم چون وقتی از او پول عضویت کانون را می‌خواهم می‌گوید بازار آرایشگاه خوب نیست!

(فرشته جبار نژاد ملکی / 11 ساله)

.
خدای عزیزم! من تا حالا هیچ دعایی نکردم. میتونی لیستت رو نگاه کنی. خدایا ازت میخوام صدای گریه برادر کوچیکم رو کم کنی!

(سوسن خاطری / 9 ساله)

.

خدایا! کاری کن وقتی آدم‌ها می‌خوان دروغ بگن یادشون بره!

(پویا گلپر / 10 ساله)
.

خدایا ماهی مرا زنده نگه دار و اگر مرد پیش خودت نگه دار و ایشالله من بتوانم خدا را بوس کنم و معلم‌مان هم مرا بوس کند

(امیرحسام سلیمی / 6 ساله)


خدایا مهدکودک از خانه ما آنقدر دور باشد که هر چه برویم، نرسیم. بعد برگردیم خانه با مامان و کیف چاشتم. پاهای من یک دعا دارند آنها کفش پاشنه بلند تلق تلوقی (!) می‌خوان دعامی‌کنند بزرگ شوند که قدشان دراز شود!

(باران خوارزمیان / 4 ساله)

خدای قشنگ سلام! خدایا چرا حیوانات درس نمی‌خواننداما ما باید هر روز درس بخوانیم؟ در سال جدید دعا می‌کنم آنها درس بخوانند و ما مثل آنها استراحت کنیم!

(نیشتمان وازه / 10 ساله)


اگر دل درد گرفتیم نسل دکترها که آمپول می‌زنند منقرض شود تا هیچ دکتری نتواند به من آمپول بزند! (عاطفه / 11 ساله)