۲۳۷ مطلب با موضوع «شعر نگاری» ثبت شده است

یک بغل خاطره...

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۳ شهریور ۹۴
  • ۴ نظر

س.ن: سال آخر دوره کارشناسی قرار بر این بود که یک جشن فارق التحصیلی برگزار کنیم. که در همان ابتدا بر اثر اتفاقاتی که رخ داد جشن منتفی شد ( و البته که در انتها با درایت دوستان برگزار شد.) اما قضیه منتفی شدنش! در همین یکی از روزهای گرم کاشان در یک جمع خودمانی در یک کلاس با چند تن از دوستان نشستیم و چون برخاستیم شعر زیر متولد شد!!!!!

بعد از گذشت 2 سال همچنان این شعر را سخت عاشقم :)

با اجازه از حافظ عزیز:


ناگهان چهره بر افراخته ای یعنی چه؟

به جهان معرکه ای ساخته ای یعنی چه؟

از پی دعوتتان محض دو سه ساعت جشن 

اینچنین باد به خود انداخته ای یعنی چه؟

تو نماینده ی این دخترکان بودی و حیف

قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه؟

سخنت سر میان گفت ولی حال چه سود

 تو به تیغ دهنت باخته ای یعنی چه؟

چون به هفت ترم میان تو و ما هیچ نشد

 تو به هشت تیغ به ما آخته ای یعنی چه؟

حالیا جشن چه باشد چو نباشد خوش باش

 که چنین جمعیتی مچچل خود ساخته ای یعنی چه؟ 

من اگر دست زنانم....

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۲۹ مرداد ۹۴
  • ۴ نظر


من اگر دست زنانم نه من از دست زنانم

نه از اینم نه از آنم من از آن شهر کلانم

نه پی زمر و قمارم نه پی خمر و عقارم

نه خمیرم نه خمارم نه چنینم نه چنانم

من اگر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم

نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهل زمانم




س.ن: شهر الکترونیک!!!!


و در ادامه می فرمایند:

روزی که رفت بر باد
روزی که ماند در یاد
شهر کلان که روزی، علی‌آباد باد

می ترسم....

  • آقاگل ‌‌
  • شنبه ۱۷ مرداد ۹۴
  • ۱۲ نظر

من می ترسم....

یک روز آدم مهمی بشوم

آن وقت ذوستانم ناراحت بشوند

هی بگردند

دنبال کتاب ها و عکس های امضاء شده ای که

سال ها پیش

پاره کرده اند...

"اکبر اکسیر"

پیشنهاد فرهنگی آهنگی

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۱۶ مرداد ۹۴
  • ۸ نظر

طبق معمول روزهای جمعه و یک پیشنهاد فرهنگی آهنگی.

البته درگیر بودم که چه آهنگی رو انتخاب کنم از شما چه پنهون این هفته من دلبسته به آهنگ سنتی! یک آهنگ خارجی و یک آهنگ بی کلام گوش می دادم!!

خلاصه که کمی کاوش نمودیم در عقلک بخت برگشته مان و رسیدیم به اجرای آهنگ سمیرمی احمد شاملو عزیز...


با ُسمضَربه رقصان اسبش می گذرد
از کوچه سر پوشیده
سواری،
بر َتسمه َبند ِ
قرابینش
برق ِ هر سکه
ستاره ئی
بالای خرمنی
در شب بی نسیم
در شب ایلاتی عشقی.
چار سوار از َ تـنگ در اومد

چار تفنگ بر دوش ِ شون.
دختر از مهتابی نظاره می کند
و از عبور ِ سوار خاطره ئی
همچون داغ خاموش ِ زخمی
چارتا مادیون پشت ِ مسجد
چار جنازه پشت ِ شون
با ُسمضَربه رقصان اسبش می گذرد
از کوچه سر پوشیده
سواری،
بر َتسمه َبند ِ
قرابینش
برق ِ هر سکه
ستاره ئی
بالای خرمنی
در شب بی نسیم
در شب ایلاتی عشقی.
چار سوار از َ تـنگ در اومد

چار تفنگ بر دوش ِ شون.
دختر از مهتابی نظاره می کند
و از عبور ِ سوار خاطره ئی
همچون داغ خاموش ِ زخمی
چارتا مادیون پشت ِ مسجد
چار جنازه پشت ِ شون


لینک دانلود


.

س.ن: این شعر اشاره ای است به سال های جنگ جهانی دوم که در بین عوام معروف است به سال غارتی!

امیدوارم از آهنگ لذت ببرید...


سعدی خوانی شبانه

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۱۵ مرداد ۹۴
  • ۸ نظر

حلم شتر چنان که معلومست اگر طفلی مهارش گیرد و صد فرسنگ برد گردن از متابعتش نپیچد اما اگر درهای هولناک پیش آید که موجب هلاک باشد و طفل آنجا به نادانی خواهد شدن زمام از کفش در گسلاند و بیش مطاوعت نکند که هنگام درشتی ملاطفت مذموم است و گویند دشمن به ملاطفت دوست نگردد بلکه طمع زیادت کند.


سخن به لطف و کرم با درشت خوی مگوی

که زنگ خورده نگردد به نرم سوهان پاک





پیشنهاد فرهنگی آهنگی

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۶ مرداد ۹۴
  • ۷ نظر


میگن اسبت رفیق روز جنگه

مو می گویم ازو بهتر تفنگه

سوار بی تفنگ قدرت نداره

سوار وقتی تفنگ داره سواره



تفنگ دسته نقره م را فروختم

برای وی قبای ترمه دوختم

فرستادم، برایم پس فرستاد

تفنگ دسته نقره م؛ داد و بیداد...


شعر : «فایز دشتستانی»

با صدای: استاد شهرام ناظری

 کنسرت: اساتید موسیقی ایران 1368

لینک دانلود آپارات

.

س.ن: فروختن تفنگ دسته نقره که سمبل تمام داشته های عاشق است برای جلب نظر معشوق، و پس زده شدن هدیه از ناحیه معشوق.

نمیدونم هنوز هم کسی پیدا می شه که تفنگ دسته نقره اش رو بفروشه برای جلب نظر یار؟


هی شعر تر انگیزد

  • آقاگل ‌‌
  • شنبه ۳ مرداد ۹۴
  • ۱ نظر



گفتی که «از آن باشد» گفتم که «از این باشد»
یک نکته ی بی معنی گفتیم و همین باشد

هرگز ندهندش زن در کوچه و در برزن
مانند رضازاده هر کس که وزین باشد

در کار گلاب و گل گفتند که «حُکمت چیست؟»
گفتم که «همین خوب است، بگذار همین باشد»

پیراهن ما را هم از پشت، کسی جر دارد
من فکر کنم کارِ شیطانِ لعین باشد

خلقی شده گمراهت وقتی که به همراهت
یک روز شهین باشد، یک روز مهین باشد

پایت به زمین باشد دستت به هوا باشد
دستت به هوا باشد پایت به زمین باشد

هر جنس که در بازار دیدی و پسندیدی
یا ساخت ایران است یا ساخت چین باشد

یک روز جناح چپ یک عمر جناح راست
همواره در این کشور اوضاع چنین باشد

هر کس که در این کشور آشوب کند، جایش
یا گوشه ی کهریزک یا کنج اوین باشد

بر عکس شما، حافظ! من معتقدم در کل
هِی شعر تَر انگیزد خاطر که حزین باشد

خدا....

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۳۱ تیر ۹۴
  • ۳ نظر

خدا ! به حق دل عاشقان سرگردان
مرا به آنچه که بودم دوباره برگردان

به  کدخدایی ِ آبادی ِ به دور از عشق
نه این رعیّت ِخانه خراب و سرگردان

یقین که عشق و غمش حکم نان انسان است
ولی امان که اگر در گلو بماند نان

جناب ِعشق عجب باغبان بی رحمیست
دو لاله چیدن از آن باغ و اینهمه تاوان؟!

به قدر قدرت هرکس ستم سزاوار است
مگر که بید چه دارد برابر طوفان؟!

خدا ! بریده ام از عشق و زندگی دیگر

به آیه آیۀ  توبه، به جان الرّحمن


"علی حیات بخش"