کرده ام از دستِ ایـن فرهنگ، هنگ!

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۱۶ بهمن ۹۳
  • ۳ نظر


کرده ام از دستِ ایـن فرهنگ، هنگ!

گشته از عشقت دلِ دلتنگ، تنگ

بعدِ «شیرین» شد تب «فرهاد»، حاد
(این خبر را مرکز امداد، داد !)

گفـت در پیشت شبی کفاش فاش:
هست گویا معبر خشخاش، خاش!

با عبورت می‏ شود جالیز، لیز
جعفری می‏ رقصد و گشنیز، نیز!

بـا نگاهت می ‏زند «عطار»، تار
«مولوی» غش کرده و «گلزار»، زار

می ‏شود در گردنت زنجیر، جیر
می ‏کُند در دست تو کفگیر، گیر

هر که بر اشعار من خندید، دید
می ‏شود با یادِ تو تبعید، عید!

کرد پیشت آدم سالوس، لوس
با تو شب‏ ها می‏ شود کابوس، بوس!

کیمیا کردی و شد شاغول، غول!!
با کلامت می‏ خورَد «شنگول»، گول!

وقت خشمت می‏ شود «تیمور»، مور
رفته «نادر» تا حد مقدور، دور!

چون به حرف آیی شود خاموش، موش
گفته‏ هایت را کند خرگوش، گوش!!

می‏ کُنی از بهر ما اندام، دام
پیش زلفت می‏ شود «خاخام»، خام

این خبر را می‏ زند نجار، جار:
هست در اطراف تو بسیار، یار

کاسه ‏ات را می ‏زند ابلیس، لیس
(هست بخش دوم ساندیس، دیس!!)

گشته‏ ام از دست استدلال، لال
رفته گویا از دل «خوشحال»، حال 

امیرحسین خوشحال
Top of Form

کمدی افتتاح

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۱۶ بهمن ۹۳
  • ۰ نظر

در باب افتتاحیات یا بهتر بگویم فتوحیات این روزهای مسئولین گرام چندین سوال و شبهه سخت مطرح است، فلذا از این دوستان یا دوستان دولت دوستشان درخواست داریم ما را از این گمراهیی و چاه ظلمانی نجات دهند.

1-اصولا نماد چیست، نمادین به چه معناست و افتتاح نمادین به چه گویند؟

2- رمز برنامه ریزی دقیقشان در چیست؟ که هرسال دقیقا در همین ایام طرح هایشان به اتمام می رسد؟

3- چرا با افتتاح این همه طرح جدید باز در کشور جوانان بی کارند؟ آیا بهتر نیست جوانان را افتتاح کنند؟ تا طرخ ها بی کار بمانند؟ شاید باطری را اشتباه کار گذاشته اند!!!

4- آیا بین کلمه افتتاح و افتضاح قرابت معنایی خاصی در عوالم ریاست و کیاست و سیاست نهفته است؟( یکی از همین دوستان دولت دوست می گفت افتتاح طرح نیمه تمام را اصطلاحا افتضاح گویند!!! گناهش پای خودش)

5- بین افتتاح فتحیات و سبز شدن علف زیر پای ما چه رابطه ای است به غیر از رابطه مستقیم؟!؟( بماند که ادبیون گفته اند علف باس به دهن بزی شیرین بیاد.)

6- در مورد ادامه سوالات بنده نظری ندارم؟!؟!؟

اندر احوالات نماد!!! و درد های بی درمان ما

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۱۶ بهمن ۹۳
  • ۱ نظر

در این چند وقت جای دوستان بسی خالی بود.

یک دل سیر خندیدیم میگویید به چه چیز؟

خب راستش به همین کار های جالب روزمره بعضی مسئولین روزمره دوست!!!00000

چند سال یش یکی از مسئولین شهر ما به طور نمادین سرویس بهداشتی پارک شهر رو افتتاح می کرد در حالی که هنوز پی ساختمانش  هم پای ریزی نشده بود!!!! گفتیم "بنده خدا روز های آخرشه، دلش خوشه به همین رزومه پر کردن خب حالا یک کاری کرده!!!"

اما باورم نمی شد که در سطح کلان هم این اتفاقات بیفتد.

بعنوان مثال همین امروز جناب وزیر محترم رفتند و چندین دستگاه مسکن مهر رو به طور نمادین!!!(علامت تعجب تاکیدیست بر روی این کلمه!) در شهر ما افتتاح کردند در حالی که برخی از این مسکن ها هنوز دیوار هم ندارند. جالب تر از آن افتتاح خط گازرسانی یکی ازدهستان های اطراف شهر بود تا جایی که من به خاطر دارم اینبار سوم یا چهارم بود که افتتاح شد و اتفاقا آخرین بارش دهه فجر پارسال بود!!!( بماند که من تقریبا بیش از شش ماه دور از خونه بودم و چه بسا یکی دوبار دیگه هم...)

شما هم بخندید و شاد باشید که اساتید علم طب فرموده اند خنده بر هر درد بی درمان دواست (فلذا هر کس که می خندد قطعا درد بی درمان دارد!!!)

کمدی افتتاح-خسرو شاهانی

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۱۰ بهمن ۹۳
  • ۰ نظر

خسرو شاهانی

طنز نویس و اهل نیشابور.

مضمون اغلب آثار شاهانی بیان مسائل و مشکلات اخلاقی و اجتماعی عصر ماست. او طنز را وسیله ای مناسب برای اصلاح عیوب انسان و جامعه می داند و با همین رسالت و ضمن بزرگ نمایی این عیوب آنها را به چشم ما می آورد.

و نثر گویا، روان و آمیخته با طنزش هر خواننده ای را سخت مشغول می کند. طنزی تلخ که همچون سیلی محکمی به گوش خواننده می ماند.

اما کمدی افتتاح، داستانی است کوتاه از دل کتابی با همین نام( در برخی منابع آدم عوضی هم قید شده است.). مردمی که از بی آبی رنج می برند برای تامین آب خود اقدام به حفر چاهی می کنند، اما زمانی که جمع می شوند تا نتیجه زحماتشان را درو کنند!!! ماموری دولتی مانعشان می شود و اعلام می کند که اول شخص شهردار باید برای افتتاح چاه بیاید و سپس مردم اجازه استفاده از چاه را خواهند یافت! بالاخره پس از چندین ماه جناب شهردار همراه خدم و حشم تشریف فرما می شوند و چاه را که دیگر پمپ و تجهیزاتش به کلی فرسوده شده و دقایق پایانی عمرش را سپری می کند به اصطلاح افتتاح می کند. و در نهایت چیزی که باقی می ماند مردم اند و چاهی مخروبه و مشکل بی آبی.

نوع بیان داستان، اتفاقاتی که یک به یک رخ می دهد و افتتاح تمسخر آمیز جناب شهردار طنز جالبی را رغم زده است که لبخندی تلخ را بر صورت خواننده می نشاند.

Adame Avazi دانلود کتاب صوتی آدم عوضی   خسرو شاهانی


دانلود نسخه صوتی:

بخش اول

بخش دوم

نان حلال

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۸ بهمن ۹۳
  • ۳ نظر


آقا تقى ماست‌بندى دارد 
اوهمیشه قبضِ آب مغازه راسروقت میدهد! 
تا آبى که درشیرها میریزد! 
وماست میزند حلال باشد! 
اومیگوید:آدم باید یک لقمه نان حلال به زن و بچه‌اش بدهد! 
تافردا که سرش راگذاشت زمین 
وعمرش تمام شد، پشت سرش بدوبیراه نباشد! 

همسایهٔ ما،کارمند یک شرکت است اومیگوید:تا مطمئن نشوم که ارباب رجوع 
از ته دل راضی شده، ازاو رشوه نمیگیرم! 
آدم باید دنبال نان حلال باشد! 
میگوید:من ارباب رجوع را مجبور میکنم! 
قسم بخورد که راضیست وبعد رشوه میگیرم! 

یکى از دوستانم یک غذاخورى دارد 
همیشه حواسش است! 
که غذاى خوبى به مردم بدهد! 
او میگوید:در غذاخورى ما ازگوشت 
حیوانات پیر استفاده نمیشود! 
و هرچه ذبح میکنیم کره الاغ است! 
گوشتش تُرد و تازه است 
و کبابش خوب درمی‌آید! 
او حتماً چک میکند که کره الاغها سالم باشند! 
وگرنه آنها را ذبح نمیکند! 
میگوید:ارزش یک لقمه نان حلال 
از همه پولهاى دنیابیشتر است! 
آدم باید حلال و حروم نکند! 
میگوید: تا پول آدم حلال نباشد!برکت نمیکند! 
پول حرام بی برکت است! 

 و این حکایت برخی 
لقمـه های حلال امروزیست!

نامه های عاشقانه یک دلشکسته-2

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۸ بهمن ۹۳
  • ۰ نظر


خدایا دمت گرم.

چقدر زود جوابمو دادی.

دمت گرم.

شکرت.

کمکم کن که هیچ وقت دیگه هرگز هرگز فراموشت نکنم.

عاشقتم خدا.

" تو کجایی تا شوم من چاکرت

چارقت دوزم کنم شانه سرت

جامه‌ات شویم شپشهاات کشم

شیر پیشت آورم ای محتشم

دستکت بوسم بمالم پایکت

وقت خواب آید بروبم جایکت "


نامه های عاشقانه یک دلشکسته

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۸ بهمن ۹۳
  • ۲ نظر

سلام خدا.

دوباره من اومدم.

مگه نه اینکه تو گفتی من در دل های شکسته حضور دارم؟

خب دلم شکسته خدا.

و تو خدت بهتر از هرکسی می دونی چرا.

خدایا دستم رو بگیر.

مگه نه اینکه تو گفتی دست من ورای هر دستیست؟

خدایا سخت پشیمونم.

خسران زده ام.

و می ترسم از اینکه تو گفتی وای بر کم فروشان.

اما امید دارم.

به تو.

چون ایمان دارم به تو.

که تو گفتی درهای توبه ات همیشه بازست.

خدایا.

راضیم گردان به رضایت.

خدایا جز تو امیدی ندارم

ناامیدم مگردان.

در نقش استادی...

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۸ بهمن ۹۳
  • ۲ نظر

تجربه تصحیح اوراق امتحانی از نوع دانشجویی اش خیلی جالبه.

چند وقت پیش یکی از دوستان ما که از قضا استاد هم تشریف دارند از ما تقاضا نمود تا در این امر مهم(تصحیح اوراق) ایشون رو یاری کنم.

قبول کردیم و مشغول شدیم.

اینکه این بار از دید خارجی به برگه های امتحانی دانشجویان بخت برگشته نگاه می کردم هم لذت بخش بود و هم خوف ناک.

در حین تصحیح به نکات جالبی برخوردم:

1- برخی از اساتید اساسا علاقه ای به تصحیح ندارند( اینامر از قبل مشهود بود اما اینبار واقعا لمسش کردم)

2- جواب آخر با اینکه معمولا نمره کمی داره اما تقریبا کل نمره سوال رو شامل میشه!!!!( خودمم نفهمیدم چرا؟ ولی اولین نکته ای که معمولا میبینی همین آخر سواله) 

3- نوشتن جملات عاطفی ، احساسی، پیچوندنی، مباالغه ای، بادمجونی(مقصود چیدن بادمجون دور قاب اساتیده) بسیار بین دانشجویان طرفدار داره، با این حال اصلا کارایی چندانی نداره مگر در مواردی خاص!!!

...

 اما نکات جالب دیگری هم بود:

بیش از پنج نفر از عزیزان چند روز قبل امتحان فوتی داشتن!

بیش از سه نفرشون مریض احوال بودن

چند نفری درخواست انتقالی داده بودند و نیازمند نمره بالا بودند حال آنکه طرف به زور پاس می شد.

یکی دو مورد به دنبال معدل الف شدن بودن!!!!( به شخصه سعی داشتم بهشون نمره ندم!؟!؟)

کمتر از پنجاه مورد (توجه داشته باشید که حتی یک هم از پنجاه کمتر است!!!) احتمال مشروطی داشتیم

از یکی از این دوستان خیلی خوشم اومد، برگه اول دم از معدل الفی زده بود و برگه آخرگفته بود دارم مشروط می شم!!!

و چه بسیاری از دوستان که امتحان میانترمشون خراب شده بود و درخواست داشتن فقط نمره پایانی براشون منظور بشه(بماند که پایانی هم دست کمی از میان ترم هاشون نداشت)

...

خلاصه که نه استادا استادن و نه دانشجو دانشجوست