- آقاگل
- جمعه ۱ بهمن ۹۵
- ۲۲ نظر
مائیم که بی قماش و بی سیم خوشیم
در رنج مرفهیم و در بیم خوشیم...
تک بیتهای بی مخاطب فراموشتون نشه.
مائیم که بی قماش و بی سیم خوشیم
در رنج مرفهیم و در بیم خوشیم...
تک بیتهای بی مخاطب فراموشتون نشه.
"وای به موقعی که اهل دردی گریه کند و تو راحت خفته باشی. چون زمین به لرزه میافتد..."
#موج_سواران
" - من تا سر حد رفتن رفتم! ولی اخرین نشانه کجا بود؟!
در قبیله من برای مرد در هر قدم امتحان است!
+کدوم قبیله؟ من همه رو برا یک کتاب خون تعریف کردم. اسم قبیله تو به نظرش آشنا نبود.
- داستان قبیله من در کتابی نیست! در خاک و باد و گیاه است! داستان من قدم قدم در اینجاست! ما بودیم و دشمنانی هزار اسب!
+ پس جنگ سختی بود.
-هیچ جنگی از آنچه اکنون دارم سخت تر نیست..."
مادرم شاعر نیست
در عوض نصف غزلهای جهان را گفته
شعر را میفهمد
مادرم قافیهی لبخند است
وزنِ احساس
ردیفِ بودن
مادرم مثنوی معنوی است
حافظ و سعدی و خیّام و نظامی
اصلاً...
مادرم شعرترین منزوی است
من رباعی هستم
خواهرانم غزلاند
پدرم شعر سپید...
صبح، بیدل داریم
با کمی نان و پنیر
ظهر سهراب و عطر ریحان
شب، رهی یا قیصر
مادرم شاعر نیست
در عوض نصف غزلهای جهان را گفته
دفتر شعرش آب
ناشرش آیینه
و محلّ توزیع
خانهی کوچک ما...
س.ن:
1-شعر بالا پیشکشی باشد به تمامی مادران. اگر دوستش داشتید برای مادرانتان بخوانید.
2- این پست هدیهای است برای تولد یک بلاگر و برای مادرجان بهارشان...
3-حال دیگر تقریبا وارد فردا شدهایم. و دیگر امروز نیست. و در واقع فرداست. با این حساب روز پنج شنبه است، پس فاتحهای بخوانید برای شادی مادرجان بهارِ جولیک. و دیگر مادرانی که میدانم یک جایی آن بالاها حواسشان به فرزندانشان هست. و فرزندانشان پارتی خوبی آن بالاها دارند.
4- یاد آهنگ مادرانهی خسرو شکیبایی افتادم. میگفت: "مادر من مادر من تو یاری و یاور من تو یاری و یاور من..."
ای مهربانتر از برگ در بوسههای باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آیینه نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاهگاهت صبح ستاره باران...
درسته که بلد نیستم خوب و دلنشین حرف بزنم و متنهای زیبا بنویسم، ولی خیلی خوشحالم. اینقدر که در کلمه نمیگنجه
دلیلش هم که مشخصه، عکس بالاست. :)