- آقاگل
- دوشنبه ۱۴ دی ۹۴
- ۷ نظر
یادم است سال اول ارشد بود که به شبکه مجازی فیسبوق پیوسته بودم، نمی دانم چه شد یک شبی داغ کرده و حرف هایی نوشتم که نباید مینوشتم! از قضا پسر عموجان که دستی در بالاها دارد بنا به وظیفه شغلی عضو فیسبوق شده و میبینند آنچه نباید و مراتب دلواپسیشان به گوش عموی دلواپسمان رسیده یک کلاغ چل کلاغ ها شروع می شود! تا جریان چهل کلاغ شده اش به گوش پدر گراممان می رسد!
پدرمان هم خم به ابرو آورده به خانه آمده بر سر خاله جان های گرام فریاد بر میآورند که بیارید ببینم این پسرک.... چه .... زده! در فضای مجازی!
خلاصه کلام قمر در عقربی می شود که چشم نبیند و گوش نشنود و حتی امید دارم برای دشمنانم هم رخ ندهد!
این بخت برگشتگان هم لبتابشان را گشوده صفحه وبلاگ مارا باز میکنند و از قضا با این پست مواجه می شوند! و به قول خودشان پدرجان که تا لحظه ای پیش صدایش از فرط خشم گرفته بود و نمی شد با 100من عسل خوردش یک دل سیر می خندد! و به این جوانک بخت برگشته درود ها میفرستد!
این از فضای خانه، از فضای خوابگاه بگویم، دست اول عموجان یک پیامک بالا بلند برای بنده نگارنده فرستادند پر از نصایح بی سر و ته! و من هم از همه جا بیخبر:/ که خدایا چه شده؟ نکند گونی به دستان پشت در اتاق کمین کرده اند؟ و بعد پدرجان زنگ زدند با صدایی غضب ناک (خدارا شکر تصویرشان را در کنار نداشتم!) و باز نصایح بی سر و ته! و باز این بنده نگارنده که هیچ نمی فهمیدم! آخر همان شب بود، دیدم دوباره شماره پدر است! گفتم که سعیدجان و انا الله و ان الیه راجعون غزل خداحافظی را بخوان که آنچه نباید شد :/
دکمه سبز را زده و با هزار ترس و لرز گوشی را به گوش مبارک چسبانیدیم! که دیدیم صدای قهقهه پدر پرده گوش ما را دریده که هیچ گوش فلک را هم کر نمود! به واسطه همین پست!
.
هشتک پیر شدیم...
هشتک خاطره نویسی
شیخ نمر اعدام شد!
جدا از چرایی داستان و جدا از منفعلانه عمل نمودن دوستان حقوق بشر دوست که یک سال سر در برف فرو بردند و هیچ نگفتند! و جدا از انفعال دستگاه دیپلماسی کشور و جدا از خیلی چیزهای دیگر که خود میدانید و گفتنش از جانب بنده کمترین صرفا تکرار مکررات خواهد بود.
حقیقتا این تسخیر لانه جاسوزی ایالات متحده عربستان سعودی! دیگر حرکتی بود بس غریب! نمی دانم چرا هنوز برخی از دوستان گمان می کنند عصر عصر شعبان بی مخ است که بریزند در خیابان و شعار بدهند و لانه تسخیر کنند! و روزی مصدق را وزیر کنند و فردایش معاند و خیانت کارش خوانند!
حس می کنم باز به خودمان گل زده ایم! آن هم در وقت های اضافه. ان غریب است که داور حکم به ضربات پنالتی دهد! فقط امیدوارم گزارشگر دست آخر باز نخواهد بگوید "چه وقت چیپ زدن بود آقای گل محمدی....!" و بعد بازی برده را ببازیم و آقای صدر بفرمایند :" این شکست چیزی از ارزش های ما کم نمی کند!"
20 درصد داروی مصرفی در ایران خودسرانه مصرف می شود و 40 درصد مردم خودسرانه دارو مصرف میکنند. "به نقل از خبرآنلاین"
+"وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در مورد مصرف کشک به مردم هشدار داد." روزنامه گل آقا 19/2/72!
آقاگل: بنده هیچ حرفی ندارم، به عقیده من اینبار وزارت بهداشت به کشک سازان هشدار دهد! شاید تاثیر داشت.
برنامه شکرستان و گوینده اش آقا مرتضی احمدی رو طبیعتا یادتون هست :)
ما پرسپولیسی ها بهش میگفتیم عمو مرتضی :))
یک پرسپولیسی تموم عیار بود ...
القصه تا چند دقیقه پیش به این فکر می کردم که برای شب یلدا چه تحفه ای آماده کنم مر اصحاب و یاران را!
که چو به وبلاگ مترسک جان رفتیم و پست ایشان را خواندیم فهمیدیم چه تحفه ای آماده کنیم شما یاران گرمابه و گلستان را :)
خلاصه اینکه کلیپ زیر تقدیم به همه شما دوستان به مناسبت این شب.
س.ن:
1- طلبهی اُ منفی پست جالبی گذاشته بود به مناسبت این شب، به قول ایشون "یلدا اگه بهانه با خانواده بودن و با خانواده مهربانتر بودن باشه، تعارضی که با مذهب نداره هیچ، از اساس اصل جنس است! "
2- فاتحه ای بخوانید در این شب عزیز برای شادی روح مرتضی احمدی که از قضا امروز سالگرد وفات ایشون بود. و نیز فاتحه ای بخوانید برای شادی روح همه رفتگان
3- امشب اولین یلدای بدون پدربزرگ است خدایش بیامرزاد و یادی کنم از آقاگل مرحوم (دائی مرحوم این بنده نگارنده) اگر فاتحه ای برایشان دهید سپاسگذارتان خواهم بود.
یلدایتان مبارک، ایامکم سعیدا الطافکم مزیدا
"الفقیرالحقیر آقاگل کبیر"