۲۳۷ مطلب با موضوع «شعر نگاری» ثبت شده است

به یاد قیصر شعر ایران

  • آقاگل ‌‌
  • شنبه ۸ آبان ۹۵
  • ۲۹ نظر

۸آبان نهمین سال خاموشی قیصر امین پور عزیز...

 روحش شاد و یادش گرامی.

 

 

چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟
بیایید از عشق صحبت کنیم

تمام عبادات ما عادت است
به بی‌عادتی کاش عادت کنیم

 

چه اشکال دارد پس از هر نماز
دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟

به هنگام نیّت برای نماز
به آلاله‌ها قصد قربت کنیم

 

چه اشکال دارد که در هر قنوت
دمی بشنو از نی حکایت کنیم؟

چه اشکال دارد در آیینه‌ها
جمال خدا را زیارت کنیم؟

 

مگر موج دریا ز دریا جداست؟
چرا بر «یکی» حکم «کثرت» کنیم؟

پراکندگی حاصل کثرت است
بیایید تمرین وحدت کنیم

 

«وجود» تو چون عین «ماهیت» است
چرا باز بحث «اصالت» کنیم؟

اگر عشق خود علت اصلی است
چرا بحث «معلول» و «علت» کنیم؟

 

بیا جیب احساس و اندیشه را
پر از نُقل مهر و محبت کنیم

پر از «گلشن راز»، از «عقل سرخ»
پر از «کیمیای سعادت» کنیم

 

بیایید تا عینِ «عین القضات»
میان دل و دین قضاوت کنیم

اگر سنت اوست نوآوری
نگاهی هم از نو به سنت کنیم

 

مگو کهنه شد رسم عهد الست
بیایید تجدید بیعت کنیم

برادر چه شد رسم اخوانیه؟
بیا یاد عهد اخوت کنیم

 

بگو قافیه سست یا نادرست
همین بس که ما ساده صحبت کنیم

خدایا دلی آفتابی بده
که از باغ گلها حمایت کنیم

 

رعایت کن آن عاشقی را که گفت:
«بیا عاشقی را رعایت کنیم»*

 

"استاد قیصر امین پور"


شعر خوانی استاد:

دریافت

 

 

+ اگر اشعاری از زنده یاد امین پور به یاد دارید به اشتراک بگذارید.(گوگل هم هست در ضمن) 

زکات شعر خوب نشر اونه. 

 

 

#شب_پنجم

می‌گریم و می‌خندم ، دیوانه چنین باید!

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۲۸ مهر ۹۵
  • ۴۴ نظر
پدرم خواست که فرزند مطیعی باشم
شعر پیدا شد و من آنچه نباید شده‌ام!

"محمدعلی بهمنی"

اگه دوست داشتید ادامه بدید.
چطوری؟
اینطوری که اگه دوست دارید با موضوع همین شعر بالا و اگر نه با موضوع شعر کامنت قبلی‌تون. 

مثلا:

شرط پدرت بود مهندس شوم آخر!
ما شاعرکان را چه به سینوس و کسینوس...


و بعد:

پدرش گفت که باید تو مهندس بشوی!
منه دیوانه معلم شدم و شد پسرش شاگردم...

سعی کردم کاری کنم روال مشاعره هم حفظ بشه.ااگر استقبال شد و موافق بودید ان شالله سری بعد یک سری قوانین براش مشخص میکنم از این پست که گذشت. الآن اگر خواستید به شعری جواب بدید نام گذارنده شعر رو با علامت @ بنویسید. و اگه نام برده بیشتر از دو شعر داشت مصرع اولش رو هم ذکر کنید.
مثلا بنویسید @آقاگل بعد شعری که با شعر من هم موضوع هست رو بنویسید.  

مشاعره، شعر و تصویر

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۲۶ مهر ۹۵
  • ۲۳ نظر


چه آمده‌ست سر شهرمان که باغ ندارد

که تک درخت کهن‌سالمان کلاغ ندارد


چه آمده‌ست سر مردمان شهر که دیگر

کسی برای غزل خواندن اشتیاق ندارد...

"مرضیه فرمانی"


یا :


درخت، فصل خزان هم درخت می ماند...

تو پیش فصل بهاری نه اینکه پاییزی!

"فاضل نظری"



دوست داشتید و بیت یا ابیاتی به ذهنتون اومد ادامه بدید:


چای-لیوان-کشک و دیگر هیچ!

  • آقاگل ‌‌
  • شنبه ۲۴ مهر ۹۵
  • ۲۲ نظر

چای می‌نوشم که با غفلت فراموشش کنم

چای می‌نوشم ولی از کشک لیوان پر شده است!


ان شالله که جناب فاضل جان بر ما ببخشایند این تعدی به شعرشان را.(ان شالله هرجا هستند دماغشان چاق، کیفشان کوک، سالم، سلامت و برقرار بوده و باشند.)

ولیکن دروغ گفتن ولو در شعر جایز نیست! هست؟ ولله که نیست!

 این بنده نگارنده اگر چه در حال حاضر چایی می‌نوشیدیدندم! که با غفلتیدن چیزی را فراموشیدندم. (چرا همچینی شد؟)

ولی اول که به خوردن چایی با لیوان عادت داریم و نه فنجان!(فنجان مال روشن فکراست! نه ما متحجرین!)

و دوم هم اینکه اشکی در کار نبود! این بود که لیوان با کشک پر کردیدم. از دو جهت!:

- اول از آن جهت که به خویش ثابت کنیم تلاشم نافرجام بوده حتی اگر فلاسک را بنوشیدندم!  پس همان به که نامبرده روم و کشک خویش بسابم!

 و دو آنکه کشک حاوی مقادیر فراوانی پروتئین و کلسیم بوده و برای رفع گرفتگی عروق قلبی بسیار مفید باشد!


 تمت

روز بزرگداشت حافظ شیراز

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۱۹ مهر ۹۵
  • ۲۰ نظر



+ آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش

 این چراغی است کزین خانه به آن خانه برند


+ جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

+ مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست
دل صنوبریم چو بید لرزان است

+ نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد...


+ تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
این قدر دانم که از شعر ترش خون می‌چکید


+حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی ان استان بوسد که جان در استین دارد


+ جان بیمار مرا نیست ز تو روی سؤال
ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد


+ دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد کز خزانه غیبم دوا کنند..

+شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است...


با تک بیت‌ها و ابیات شیرینی که از حافظ شیرین سخن به یاد دارید ادامه دهید:


بشنو از من! کودک من، پیش چشم مرد فردا زندگانی ـ خواه تیره، خواه روشن ـ هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا...!

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۱۸ مهر ۹۵
  • ۳۲ نظر


باز باران
با ترانه
با گوهرهای فراوان
می‌خورد بر بام خانه

 

به مناسبت 15مهر زادروز سهراب سپهری

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۱۵ مهر ۹۵
  • ۲۴ نظر



چشمها را باید شست

جور دیگر باید دید


چترها را باید بست

زیر باران باید رفت


فکر را خاطره را زیر باران باید برد‌

با همه مردم شهر زیر باران باید رفت


دوست را زیر باران باید دید‌

عشق را زیر باران باید جست...




دریافت

+تصویر :مقبره سهراب-مشهد اردهال-کاشان-عید95

بزرگداشت مولانا جلال الدین

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۸ مهر ۹۵
  • ۲۴ نظر

در آدمی عشقی و دردی و طلبی و خارخاری و تقاضایی هست که اگر صد هزار عالم، ملک او شود. او نیاساید و آرام نیابد . این خلق به تفصیل در هر پیشه‌ای حرفتی، صنعتی و منصبی و تحصیل نجوم و طب و غیر ذلک می‌کنند و هیچ آرام نمی‌گیرند، زیرا آنچه مقصود است بدست نیامده است.
 آخر، معشوق را " دلارام " می‌گویند. یعنی که دل به وی آرام گیرد. پس به غیر، چون آرام و قرار گیرد؟ این جمله خوشی‌ها و مقصود‌ها چون نردبانی است. و چون پله‌های نردبان جای اقامت و "باش" نیست، از بهر گذشتن است. خنک او را که زودتر بیدار و واقع گردد تا راه دراز، بر او کوتاه شود، و در این پایه‌های نردبان، عمر خود را ضایع نکند...

 "فیه ما فیه"

"مولانا جلال الدین بلخی"


+پیشنهاد ویژه






دریافت
مدت زمان: 6 دقیقه 45 ثانیه 

اپرای عروسکی مولانا