۴۷۹ مطلب با موضوع «خودنوشت‌ نگاری» ثبت شده است

درخت‌ها شیرکاکائو دوست ندارند

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۲۷ شهریور ۹۷
  • ۲۲ نظر

بازار پلاستیک و ظرف‌های یکبار مصرف که گرم است. ناامیدانه، امیدوارم یاد گرفته باشیم ظرف یکبار مصرف زباله به حساب می‌آید. یادگرفته باشیم جای زباله، سطل زباله است و نه وسط کوچه و باغچه‌های کنار خیابان. اگر هنوز نفهمیده‌ایم این دیگر به نفهمی ما و شعور خانوادگی ما ربط دارد. اصلاً ظرف‌های یکبار مصرف به جهنّم. بالاخره کارگرهای بی‌ادعای شهرداری بعد از یک روز، دو روز، سه روز، یک هفته شهر را از این کثافت‌بازار نجات می‌دهند. ولی وِجداناً درخت‌ها نه به کافئین چایی معتاد هستند و نه از عاشقان شیرکاکائو، که ته‌ماندۀ لیوان را خالی کنیم پای درخت‌ها! این فرهنگ احمقانه‌ای است که داریم. این دیگر نه ربطی به دولت و حکومت دارد و نه ربطی به شورحسینی و تزهای روشنفکری. این دقیقاً و مستقیماً برمی‌گردد به خود خود ما. کمی به فکر باشیم. اینکه فکر می‌کنیم آب است دیگر؛ می‌رود به خورد خاک! احمقانه است. نه نمی‌رو...، البته چرا! می‌رود. به خورد خاک که می‌رود. ولی وجداناً درخت‌ها نه به کافئین چایی معتاد هستند و نه از عاشقان شیرکاکائو به حساب می‌آیند و نه قرار است تفاله‌های چایی‌ و ته‌مانده‌های غذامان در عرض چند دقیقه به کود شیمیایی تبدیل شوند یا نهار و شام جوندگان و چرندگان و پرندگان را تأمین کند.

لطفاً کمی آدم باشیم!

#دنیای_قشنگ_مسخره

چطور یک معرفی کتاب مفید بنویسیم؟

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۱۱ شهریور ۹۷
  • ۲۵ نظر
چطوری یک معرفی کتاب مفید بنویسیم؟ 
این دقیقاً سؤالیه که چند وقتی هست ذهنم رو مشغول کرده. و الآن دوست دارم ذهن شمارو هم باهاش مشغول کنم و ازتون خواهش کنم که ادامه متن رو بخونید و اجازه بدید من و دیگران هم در اندیشه‌هاتون شریک باشیم. 
چند وقتی هست فکر ایجاد یک سایت با محتوای معرفی کتاب بدجوری مورمورم می‌کنه. کارهایی کردم و قدم‌هایی هم برداشتم. و خب الآن رسیدم به جایی که ذهنم رو سخت مشغول کرده.
یک - اصلاً چرا به فکر زدن یک سایت معرفی کتاب افتادم؟
من هم می‌دونم سایت‌هایی که معرفی کتاب می‌نویسند کم نیستند. ولی تقریباً همۀ اون‌ها به یک روش این کار رو انجام می‌دهند. معرفی کوتاهی از کتاب، با هدف فروش اون کتاب به مخاطب! درواقع نوشتن یک معرفی بازاری از کتاب، بدون در نظر گرفتن محتوا و مفید یا قوی بودن اون کتاب. اگرچه این رو نمی‌شه یک نقطه ضعف تعریف کرد، ولی هرگز مورد پسند من مخاطب نبوده. به همین خاطر بود که فکر ساخت سایتی مخاطب‌محور (و نه بازار محور) به ذهنم رسید. 
دو - خب، حالا چطور باید متفاوت و مخاطب‌محور بود؟
این دقیقاً سؤالیه که در اون نیاز به هم‌فکری دارم. به عنوان دوستانی که می‌دونم سروکارتون با کتاب و دنیای کتاب‌ هست ازتون خواهش دارم که به این چند سؤال کمی فکر کنید:
 
+ از نگاه شما در یک معرفی کتاب بهتره به چه چیزهایی پرداخته بشه؟ و ویژگی‌های یک معرفی کتاب سودمند و جذاب چیه؟
+ چه روش خلاقانه‌ای برای معرفی یک کتاب به ذهنتون می‌رسه؟
+ اگر قصد داشته باشید چنین سایتی بسازید چه اسمی براش در نظر می‌گیرید؟
+ در کنار ایجاد بستری برای نوشتن دربارۀ کتاب‌ها و معرفی کتاب، چه چیزهای دیگری قابل عرضه است؟

کدو قلقله زن ندیدی یه پیرزن؟

  • آقاگل ‌‌
  • پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
  • ۴۷ نظر

صادقانه بگویم. نه عنوان ربطی به پست دارد و نه آنچه می‌نویسم را می‌شود یک پست حساب کرد. فقط در یک عصر تابستانه هوس آش رشته کرده‌اید؟ خب من هم دلم خواست پنل وبلاگم را باز کنم، دکمۀ ارسال مطلب جدیدش را بزنم، عنوان پستم را بگذارم "کدو قلقله زن ندیدی یه پیرزن؟" و بعد روی دکمۀ ذخیره و انتشار کلیک کنم. همین.

س.ن: یکبار رفیقی گفت هیچ‌وقت کاری نکن که نیاز به عذرخواهی داشته باشی. الآن هم قصد ندارم عذرخواهی کنم. اصلاً از این کلمه بدم می‌آید. از کلمۀ ببخشید هم. اصلاً قتل که نکردم. فقط دلم خواسته یک پست با این عنوان داشته باشم. 

یک دو سه چهار تا هفت نوشت!

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۳۱ تیر ۹۷
  • ۳۸ نظر

1- سه روز اینترنت خونه قطع بود. در این سه روز چندتا کتاب خونده باشم و چندتا کار نصف و نیمه رو تموم کرده باشم و چندتا فیلم دیده باشم خوبه؟ 

2- هنوزم اینترنت خونه قطعه البته. فقط خدا سایه اینترنت خونۀ همسایه رو از سر ما کم نکنه! البته همسایه‌مون غریبه نیست. آشناست. به عبارتی می‌شه خواهر مادرمون. به عبارت دیگر خالۀ بندۀ نگارنده. به شکل دیگری بخوام توضیح بدم ما مستأجر هم‌ریش یا همون باجناق پدریم. به هرحال؛ همسایه جان اگر اینجا رو خوندی راضی باش.

3- فیلم The Man Who Invented Christmas رو اگر ندیدید ببینید. 

4- کتابخانۀ بابل از بورخس رو اگر نخوندید بخونید.

5- آهنگ فیلم desperado رو اگر نشنیدید بشنوید.

6- ماه‌گرفتگی هم پنج روز دیگه است. فراموشتون نشه.

7- حرف دیگری نیست. همین.

ما هیچ ما شربت خاکشیر

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۱۱ تیر ۹۷
  • ۳۵ نظر
از دیگر کرامات شیخنا اینکه قصد داشت قالب وبلاگ سخن‌سرا را تغییر دهد. ولی بی‌حواسی کار دستش داد و قالب وبلاگ خویش را پراند.
هشتگ با غم‌انگیزترین حالت وبلاگ چه کنم؟

لیترهای هدر رفته و فرهنگ احمقانه

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۱۱ تیر ۹۷
  • ۱۹ نظر

باید فکری به حال کم آبی کرد. برای یک دوش گرفتن ساده، خوردن یک لیوان آب، یک مسواک زدن ساده، لیتر لیتر آب هدر می‌دهیم. سالانه بیش از سی درصد از آب کشور به خاطر لوله‌کشی‌های فرسودۀ شهری هدر می‌شود. و درست چند کیلومتر آن‌طرف‌تر از ما، کسانی هستند که آب برای خوردن هم ندارند. آب همیشه در دسترس‌ ما بوده. ماشین شسته‌ایم، قالی شسته‌ایم، حیاط و کوچه‌‌مان را آب‌پاشی کرده‌ایم. و چون ارزان بوده، ارزشی هم برایش قائل نبوده‌ایم. این دیگر نه به حکومت ارتباطی دارد و نه به دولت حاکم. این ناشی از فرهنگ مزخرف و احمقانه‌ای است که ما داریم. این ناشی از شعور فردی و اجتماعی ماست. خودتان که وضع کشور و حکومت را می‌بینید. لااقل، کمی مراعات کنید. آب را بی‌رویه مصرف نکنید. به خودتان رحم نمی‌کنید به آن بخت‌برگشته‌هایی رحم کنید که یک روز خدا شهرشان را آزاد کرد ولی هیچکس برای آبادانیش پا پیش نگذاشت. به آن بخت‌برگشته‌هایی که این روزها نه هوا دارند و نه حتی آبی برای خوردن.

ثبت در هزار و دویست و پانزدهمین مطلب وبلاگی

  • آقاگل ‌‌
  • شنبه ۹ تیر ۹۷
  • ۱۷ نظر

امروز صبح ساعت پنج و چهل و پنج دقیقه، درست لحظه‌ای که از خواب بیدار شدم، دلم برای تک تک آدم‌های گذشتۀ زندگیم تنگ شد.

‌Under Repair

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۲۹ خرداد ۹۷
چند روزی، یا شاید چند هفته‌ای نخواهم بود. نه به این دلیل که جای خاصی باشم یا دسترسی به اینترنت نداشته باشم. نه. تنها به این دلیل که دوست ندارم بنویسم. اصلاً بهتر است بگویم چند روزی یا چند هفته‌ای نخواهم نوشت. البته که وبلاگ‌هایتان را خواهم خواند و گهگاه کامنت هم خواهم گذاشت. 
در این مدت اگر کاری داشتید در تلگرام یا اینستاگرام هستم.