- آقاگل
- شنبه ۱۳ خرداد ۹۶
- ۱۸ نظر
نقل است که یکبار هفت شبانه روز به روزه بود و هیچ نخورده بود و به شب هیچ نخفته بود. همه شب به نماز مشغول بود. گرسنگی از حد بگذشت. کسی به درخانه اندر آمد و کاسهای خوردنی بیاورد. رابعه بستد و برفت تا چراغ بیاورد. چون باز آمد گربه آن کاسه بریخته بود. گفت: بروم و کوزهای بیاورم و روزه بگشایم. چون کوزه بیاورد چراغ مرده بود. قصد کرد تا در تاریکی آب باز خورد. کوزه از دستش بیفتاد و بشکست. رابعه بنالید و آهی برآورد که بیم بود که نیمه خانه بسوزد.
گفت: الهی این چیست که با من بیچاره میکنی؟
آوازی شنود که: هان! اگر میخواهی تا نعمت جمله دنیا وقف تو کنم، اما اندوه خویش از دلت وابرم. که اندوه و نعمت دنیا هر دو در یک دل جمع نیاید. ای رابعه! تو را مرادی است و ما را مرادی. ما و مراد تو هر دو در یک دل جمع نیاییم!
تذکرةالأولیاء
ذکر رابعه عدویه رحمة الله علیها
مناجات رمضانیه:
خدایا
مرسی که بین بندههات فرقی نمیگذاری.
عند مرامی و معرفت، عند لطافتی و بخشش.
خدایا فلواقع عند رفاقتی و بس.
دمت گرم.
#بیت
خدا کسیست که باید به دیدنش بروی
خدا کسی که از او سخت میهراسی نیست
فاضل نظری
دریافت(یک مگ و نیم)
س.ن:
تقدیم کردن یک پست شاید زیاد مرسوم نباشد، با اینحال این پست را با نهایت ادب و احترام تقدیم میکنم به یکی از بهترین دوستان مجازیم، مهربآنو (خانه من) وبلاگی که دیگر در بین ما نیست و تعطیل شد. فاطمه خانم، امیدوارم هرجایی هستید و در هر حال، ایام به کامت باشه و شاد و خوشحال و سرحال باشید.