روز ملی جنگل‌خواران

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۱۵ اسفند ۹۶
  • ۲۲ نظر

راستش امروز فکر می‌کردم حالا که روز درخت‌کاری و جنگل‌کاری داریم، درستش این بود روز جنگل‌خواری هم داشته باشیم. چون سودی که جنگل‌خواران جامعه برای بقای نسل انسان‌ها دارند بیشتر از درخت‌کاران و جنگل‌کاران نباشد، قطعاً کمتر نیست. برای این حرف دلایل محکمه‌پسندی هم دارم. اجازه دهید دلایم را بنویسم. اگر قانع نشدید، همین فردا می‌رویم و باهم نفری یک درخت می‌کاریم. اگر هم قانع شدید، که همین فردا به دامان طبیعت بروید و نفری یک درخت بخورید. نه یعنی قطع کنید.

امروز، قبل از اینکه شروع به نوشتن این پست کنم، ماشین حسابم را از کمد آقای ووپی بیرون آوردم و شروع کردم به حساب و کتاب. اول اینکه طبق داده‌های رسمی ارائه شده توسط سازمان آمار، کشور ما تقریباً هشتاد و پنج میلیون جمعیت دارد. خب حالا با این فرض که سالیانه تنها بیست درصد از این جمعیت در روز درختکاری شرکت کنند و نفری فقط یک درخت بکارند، یعنی سالانه نزدیک هفده میلیون درخت جدید در کشور کاشته می‌شود. تازه دیگر درخت‌هایی که در طول سال کاشته می‌شوند را به حساب نمی‌آورم. مثلاً پدرم، همین دو سال پیش، پشت خانه ده اصل درخت کاشت؛ که حالا کردامشان قد کشیده‌اند و یکی دو سال دیگر احتمالاً بسازند بر سر خود شاخساری. بگذریم. از داده‌های آماری می‌گفتم. با توجه به اینکه وسعت ایران در حدود ۱٬۶۴۸٬۱۹۵ کیلومتر مربع است و با توجه به اینکه هر درخت برای رشد خوب و صحیح به حدود دو متر مربع فضای اختصاصی نیاز دارد؛ با این حساب تقریباً تا 50 سال آینده، هیچ زمینی در ایران برای زندگی ما هشتاد و پنج میلیون نفر وجود نخواهد داشت. باور کنید وجود نخواهد داشت. تازه فرض را بر این گذاشتم که جمعیت هم در این 50 سال ثابت بماند. همچنین با این امید که خیلی زود، شاهد اتصال شاخاب پارس و دریای کاسپین باشیم.به هرحال بخش عمده‌ای از زمین‌های ایران بیابان و شوره‌زار است. در شوره‌زار هم که نهایتاً می‌شود درخت خیار کاشت.

خلاصه نمی‌فهمم با این حساب و کتاب‌ها، اصلاً چه اصراری است که در تقویم روز درخت‌کاری و جنگل‌کاری داشته باشیم؟ این هیچ، تازه اصرار داریم که هرسال هم باید کلی درخت کاشت. خب اگر با همین سرعت جلو برویم، تکلیف خودمان چه می‌شود؟ چهار سال دیگر باید کجا زندگی کنیم؟ 

بعد همین هفتۀ گذشته، روزنامه و اخباری نبود که پشت سر جمعیت جنگل‌خواران ایران صفحه نگذاشته باشد و غیبت نکرده باشد. خب نامردها. اگر همین عزیزان جنگل‌خوار نبودند، اگر سالانه هکتار هکتار این بزرگواران زحمت نمی‌کشیدند و جنگل‌ها را تنه به تنه نمی‌خوردند، خب تا همین الان دیگر جایی برای زندگی ما نمانده بود که. ولله اگر تا همین امروز هم خانه و کاشانه‌ای داریم، به لطف این قشر مظلوم و زحمت‌کش است. من بندۀ نگارنده به شخصه ارادتمند و چاکر جنگل‌خواران جامعه هم هستم. به همین وقت و ساعت عزیز، اگر کاره‌ای بودم دستور می‌دادم همین ساعت و همین دقیقه روز هفده اسفند را روز ملی جنگل‌خواری نام‌گذاری کنند. اصلاً هفدهم اسفند را به پاس این روز به جنگل‌خواران مرخصی تشویقی بدهند. برایشان همایش برگزار کنند و شام هم به اتفاق خانواده دعوتشان کنند برای سرو چلو کباب بختیاری.   

خلاصه امیدوارم به اندازۀ کافی قانع شده، آماده باشید تا هرسال دست به دست هم بدیم به مهر، در روز و هفتۀ درخت‌خواری، برای سلامتی خودمان و آیندگان نفری یک اصل درخت را بخوریم. نه یعنی قطع کنیم.

پا در کفش فیشنگار

  • آقاگل ‌‌
  • يكشنبه ۶ اسفند ۹۶
  • ۳۳ نظر

دوستان همکلاستان از هر دو نفرتان اظهار رضایت کرده بودند. مخصوصا یکی نوشته بود که... و... می‌خواهند هر چه را که خودشان یاد گرفته‌اند، به ما هم باد بدهند. من که #صمد باشم، به این یاد گرفتن و یاد دادن سخت معتقدم. یاد گرفتن اگر فقط بخاطر یاد گرفتن باشد، یک شاهی ارزش ندارد. یاد گرفتن باید بخاطر تأثیر در دیگران و ایجاد تغییر در محیط زندگی و آدم‌های دور و نزدیک باشد. _نامه‌ای به شاگردان مدرسه ممقان_

«صمد بهرنگی»

«نامه‌های صمد بهرنگی»

س.ن:

نکته اول اینکه نامبرده پای در کفش دچار کرده درونمایه اصلی این پست را برپایه فیشی از کتاب «نامه‌های صمد بهرنگی» گذاشتم که امیدوارم وی راضی باشد. (به قول آن بنده خدا، نبودهم آنقدر کتکش می‌زنیم که حلال حلالش به آسمان برود.) 

نکته دوم هم اینکه به‌احتمال فراوان تا آخر هفته در پرده غیبت به‌سر می‌برم.(دارم می‌رم جایی که نت نیست.) مبادا در روزهایی که من نیستم چالش زبان مادری زمین بماند. بنویسید، از دوستانتان هم بخواهید که بنویسند. لینک پست‌هایتان را هم در زیر پست چالش به اشتراک بگذارید. تشکرات آقاگلانه‌طور. 

نکته سوم اینکه حرف دیگری نیست، فقط برای بازگشت ما بسیار دعا کنید.

ایامکم سعیدا

الطافکم مزیدا

چالش زبان مادری

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۲ اسفند ۹۶
  • ۵۶ نظر

ممکن است پستی که سال پیش به مناسبت روز زبان مادری منتشر شد را به یاد داشته باشید.(اینجا) اینکه چرا تعداد زیادی از وبلاگ‌هایی که در چالش شرکت کرده بودند برای همیشه رفتند، اینکه چرا برخی از وبلاگ‌نویس‌ها ترجیح دادند پستشان را حذف کنند. و اینکه چرا برخی وبلاگ‌ها مدت‌هاست چیزی نمی‌نویسند، را نمی‌دانم.(قطعاً از این آمار تأسف‌بار خیلی چیزها را می‌شود دریافت.) ولی با افتخار می‌گویم که با گذشت سه سال و اندی از سن این وبلاگ آن پست خاطره‌انگیزترین و دوست‌داشتنی‌ترین پستی است که تا به امروز به اشتراک گذاشته‌ام. زیرا به واسطه آن با فرهنگ‌ها و زبان‌هایی آشنا شدم که هرگز از ذهنم پاک نخواهند شد.

به این فکر می‌کردم که امسال و به مناسبت این روز نیکو و برای بزرگ‌داشت زبان مادریمان چه می‌شود کرد؟
مثلاً چه‌طور است چالش امسال این‌گونه باشد که هرکدام یکی از شعرها و یا داستان‌های بومی محلی‌ سرزمین‌مان را (همان‌هایی که از زبان پدربزرگ مادربزرگ‌ها شنیده‌اید و جزئی از خاطرات کودکیتان است را) به زبان مادری خودمان بازنویسی کنیم؟ ضمن اینکه اگر دوست داشتید می‌توانید به رسم پست سال پیش خودتان نسخه صوتی‌اش را هم بخوانید. 

اگر این پست را می‌خوانید می‌توانید شرکت کنید. هر تعدادی را هم که دوست داشتید می‌توانید دعوت کنید. کوتاه و طویل بودن پست‌ هم به اختیار خودتان است. موضوع هم همچنین. فقط پس از اینکه پست را گذاشتید لینکش را زیر همین پست به اشتراک بگذارید. سپاس. 

گاهی شیرین گاهی تلخ

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۱ اسفند ۹۶
  • ۱۶ نظر

فکر می‌کنم در کتاب پسری روی سکوهای حمیدرضا صدر بود که این جمله را خواندم: «مادربزرگ همیشه می‌گفت دوستی بی‌جهت می‌شود، ولی دشمنی بی‌جهت نمی‌شود.»

وقتی کتاب را می‌خواندم یادم آمد پدربزرگ نیز همین حرف را به گونه دیگری می‌زد. اگرچه پدربزرگم مرد سرد و گرم روزگار چشیده‌ای بود. ولی این روزها را هرگز ندیده بود. ندیده بود و نمی‌دانست ذات آدمی در پیِ چرخشِ دیوانه‌وارِ این روزگار، چرخشِ دیوانه‌وارِ این روزگارِ غدارِ کج‌مدار می‌تواند چقدر دچار تغییر شود. 

ایمان آورده‌ام که آدم‌ها دو دوسته‌اند. دسته اول که چو عضوی به درد آورد روزگار، قرار از کف‌شان می‌رود. و همیشه با قلبی مهربان حاضرند به دیگران کمک کنند. و دسته دومی که عادت کرده‌اند دماغ‌شان همیشه در آفساید زندگی دیگران باشد. احتمالاً بگویید این دیگر چه دسته‌بندی‌ای شد؟ راستش خودم هم نمی‌دانم. ولی چیزی که به آن اطمینان دارم، ایمانم نسبت به این دسته‌بندی است!

س.ن:

جدایِ جریان پست(شاید هم نه چندان جدا از آن) همین‌جا از دوستانی که در جریان پست قبل یاری‌رسان این بنده حقیر سراپا تقصیر بودند صمیمانه تشکر می‌کنم. امیدوارم روزی بتوانم لطف‌تان را جبران کنم. 

دکتر سین عزیز، جناب رزمنده، یه دوست بزرگوار(که وبلاگ‌نویس نیستند)، زمزمه‌های شرقی،  کاغذ سفید، روزمرگی‌ها و سکوت من صدای تو، رستاک و حبه انگور 

من تو را دوست نمی‌دارم اگر بگذاری

  • آقاگل ‌‌
  • سه شنبه ۲۴ بهمن ۹۶
  • ۱۸ نظر


+لینک

مراحل زندگی

  • آقاگل ‌‌
  • دوشنبه ۱۶ بهمن ۹۶
  • ۳۸ نظر

از شما چه پنهون چند وقتی بود زندگیم بدجور توی مرحله «حیرانم و تدبیری نیست» گیر کرده بود.

تا اینکه یک روز تصمیم گرفتم راه بیفتم و از این مرحله بگذرم. خلاصه رفتم و رسیدم به مرحله «ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم!» مرحله چغر و بد بدنی بود. زیاد ازش خوشم نیومد. نتیجه این شد که هرچه داریم و نداریم بپوشیدم و خودم رو به هر زحمتی بود رسوندم به مرحله «برخیز و مخور غم جهان گذران.» که خب توی این مرحله اصلاً آدم تکلیفش با خودش مشخص نیست و برخلاف مصرع اول که قرار بر برخاستنه توی مصرع بعد ظاهراً گفته باید بشینید. این شد که توی این مرحله هم زیاد موندگار نشدم. پا شدم راه افتادم. الآنم توی مرحله  «سخت می‌گیرد جهان بر مردمان سخت کوش!» به سر می‌برم.

ساختارشکنی

  • آقاگل ‌‌
  • چهارشنبه ۱۱ بهمن ۹۶
  • ۱۴ نظر

 گفت: باید بر این نکاتی که من می‌گویم تفطن پیدا کنی.

گفتم: یعنی چه؟

گفت: به تاریخ و جامعه و معاصرت آن‌قدر استشعار نداری و در تفرد مانده‌ای. 
باز پرسیدم: یعنی چه؟

گفت: تو باید بر این موضوع به طور هدفمند وقوفی مشدد و مزدوج و تاریخ‌مندانه داشته باشی و این وقوف باید متقابلاً و متعاملاً باشد. شما باید ماهیتاً فیاض باشید تا بتوانید تاریخ را ملتهب و نباض بسازید. وگرنه نمی‌توانید اجتماعیّت و تاریخیّت را به طور متقابل و متعاکس و متعامل بشناسید.

گفتم: این چه جور حرف زدن است؟
گفت: تحت تاثیر مقاله‌ای که یکی از جامعه‌شناسان در یکی از روزنامه‌ها چاپ کرده، قرار گرفته‌ام!

"نقل از عملیات عمرانی زنده یاد عمران صلاحی"

س.ن:

چیزی که مشخصه اینه که مدیران و کارمندان کشوری و لشکری و خبرنگاران و مجریان صداسیما (حتی مجریان ورزشی) چند وقتیه به شدت به مقالات جامعه‌شناسی علاقه‌مند شدن. باور ندارین؟ پنج دقیقه اخبار ببینین.

خدایا زبان فارسی را از شر مقالات جامعه‌شناسی و مسئولین و روشنفکران حفظ بفرما. آمین.

چند آموزش ساده ولی کاربردی

  • آقاگل ‌‌
  • جمعه ۶ بهمن ۹۶
  • ۳۳ نظر

روزی که آمدم اینجا یکی از اهدافم این بود که اگر دیدم دانسته‌هایم به کار شخصی می‌آید آن‌ها را به اشتراک بگذارم. در طی این چند سال خودم نیز موارد بسیاری را به واسطه همین وبلاگ‌خوانی‌های روزانه یاد گرفتم و با آدم‌های بادانش بسیاری آشنا شدم. به عنوان یک پیرمرد فکر می‌کنم اشتراک‌گذاری آموزه‌ها در فضای مجازی یکی از موردهایی است که باید بیشتر به آن پرداخته شود. هدف از این پست نیز آموزش چند ترفند ساده است که امیدوارم مفید باشند.

آشنایی با سایت گودریدز

قبلاً به طور مختصر در مورد سایت گودریدز و محاسن استفاده از آن صحبت کرده بودم و اکنون قصد دارم چگونگی استفاده از آن را شرح دهم. گودریدز یک شبکه اجتماعی مخصوص کتاب‌خوان‌هاست. مطمئنم بارها شده که خواستید بدانید در طول سال چه تعداد کتاب را خوانده‌اید. یا خواستید نظر دیگران در مورد کتابی که خوانده‌اید و یا می‌خواهید بخوانید رابدانید. و یا اینکه خواسته‌اید برای خواندن کتابی برنامه‌ریزی کنید. گودریدز همه این‌ها را دارد. در این دو تصویر (تصویر1 و تصویر2) نمایی کلی از صفحه گودریدز این بنده نگارنده را می‌بینید. در تصویر اول، در وسط صفحه ریویوهای دوستانی که آن‌ها را دنبال می‌کنم را می‌بینید. خواندن ریویوهای دیگران خیلی وقت‌ها واسطه‌ ایست برای آشنایی و انتخاب کتاب‌های جدید و خیلی وقت‌ها هم آشنایی با کتاب‌هایی که نباید خواند! ضمناً شما نیز می‌توانید برای هر کتابی که می‌خوانید ریویو بنویسید. ریویوها درواقع خلاصه‌ای است از کتاب و نظر شما در مورد آن. چیزی که هم برای خودتان ارزشمند است و هم ممکن است در آینده به کار دیگران بیاید. در ستون سمت چپ اول از همه کتاب‌هایی که در حال خواندنشان هستم و تعداد صفحاتی که از آن‌ها خوانده‌ام را می‌بینید. استفاده از این ویژگی برای داشتن برنامه‌ریزی در مطالعه مفید است. درمورد چلنج پایین تصویر، درواقع خودم را به چالش کشیده‌ام و هدفم را در سال جدید این‌گونه تعریف کرده‌ام که باید تا آخر سال میلادی 60 کتاب جدید را بخوانم.(سالی که نکوست از ژانویه‌اش پیداست!) در تصویر دوم ابتدا کتاب‌هایی که در آینده قصد خواندنشان را دارم می‌بینید. بیشترین کاربرد این قسمت زمانی است که با کتابی آشنا می‌شوید و می‌خواهید نامش را به یاد داشته باشید تا اگر جایی به چشم‌تان خورد یا فرصتش پیش آمد آن را بخوانید. در انتهای صفحه نیز لیست کتاب‌هایی که خوانده‌ام، می‌خواهم بخوانم، درحال خواندنشان هستم و دسته‌بندی‌ کلی‌شان را مشاهده می‌کنید. در مجموع سایت گودریدز همه آن چیزی است که کتاب‌خواندن را برای شما لذت بخش می‌کند. نکته جالب اینکه حتی کتاب‌های درسی‌تان را می‌توانید در سایت پیدا کنید(یا خودتان کتاب فوق را واردش کنید) و به کمک سایت برای خواندنشان برنامه‌ریزی کنید. عضویت در سایت گودریدز اگر اکانت جیمیل داشته باشید به سادگی آب خوردن است. و اگر اکانت جیمیل نداشته باشید هم چیز پیچیده‌ای نیست که نتوانید از عهده‌اش بر بیایید. 

ربات تبدیل عکس به متن

حتماً برایتان پیش آمده که بخواهید متن کتابی را به صورت تایپ شده در اختیار داشته باشید. و یا اینکه بخواهید متن یک تصویر را تایپ کنید. این مشکلی است که بارها خودم با آن مواجه شده‌ام. استفاده از این ربات در تلگرام بسیار ساده است. کافی است از صفحه کتاب با زاویه‌ای مناسب عکس بگیرید و برای ربات ارسال کنید. چند ثانیه صبر، و خواهید دید که نتیجه‌ فوق‌العاده‌ است. به شخصه از کار با این ربات راضی هستم. اگرچه برای هر 100 تصویر باید مبلغ سه هزار تومان پرداخت کنید.

سایتی برای تبدیل گفتار به متن

وارد سایت speechtexter شوید. در گوشه سمت راست زبان سایت را به فارسی تغییر دهید. فونت و انداه قلم را انتخاب کنید. گزینه استارت را بزنید و شروع به خواندن متن یا پلی کردن صوت کنید. به همین سادگی. در پایان هم می‌توانید با استفاده از گزینه‌های موجود متن تایپ شده را پرینت و یا با فرمت txt ذخیره کنید. سایتی کاربردی برای تبدیل صوت به متن با نهایت دقت.

ارائه بی‌استرس با استفاده از ابزارهای نرم‌افزار پاورپوینت

چه دانش‌آموز و چه دانشجو باشید و چه یک کارمند، مطمئناً بارها به نرم‌افزار پاورپوینت نیاز داشته‌اید. و یحتمل با استفاده از ساخت اسلاید مطلبی را سر کلاس یا یک جلسه‌ کاری برای دیگران ارائه کرده‌اید. از نوشتن این پست زمان زیادی می‌گذرد ولی آنقدر این آموزش کاربردی است که تصمیم به باز نشر آن گرفتم. با استفاده از این ابزار می‌توانید بدون نیاز به کاغذهای یادداشت مزاحم و بی استرس مطالب‌تان را برای دیگران ارائه دهید. 

فعلاً همین چند مورد را داشته باشید تا بعد. از من پیرمرد به شما جوانان نصیحت، دانسته‌های‌تان را با دیگران به اشتراک بگذارید. تا دیگران هم دانسته‌هایشان را با شما به اشتراک بگذارند. مطمئن باشید ضرری نمی‌کنید.